loading...
استغفار و طلب آمرزش
امید صالحی بازدید : 6 شنبه 07 دی 1392 نظرات (1)

استغفار اگر با تصميم بر ترك معصيت و ندامت از گناه باشد دواي گناهان است و آیات و روایات زیادی در این باره وارد شده که بیانگر جایگاه استغفار در زندگی مومن است.

به گزارش مهر، غفران و مغفرت از جانب خداوند متعال، به اين معني است كه بنده خود را از اينكه عذاب به او برسد، نگهداري كند و معناي استغفار آن است كه انسان همان معني را از پروردگار طلب کند و تنها با زبان نباشد، بلكه عملا نيز خواستار آن باشد. بايد دانست كه استغفار غير توبه است، زيرا توبه عبارت از پشيماني است، البته با تصميم بر ترك و برگشت نكردن به گناه، اما استغفار طلب مغفرت است.
 
در آيات زیادی به موضوع استغفار اشاره کرده است. از جمله آیه ۳۳ سوره انفال می فرماید: و خداوند بنا ندارد ایشان را با اینکه تو در میانشان هستی و مادام که استغفار می کنند عذاب کند.
 
همچنین آیه ۵۲ سوره هود می فرماید: و ای قوم، از خدای خود آمرزش طلبید و به درگاه او توبه کنید تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند و بر قوت و توانایی شما بیفزاید، و زنهار به نابکاری و عصیان روی مگردانید. و نيز آیه ۶۴ سوره نسا چنين فرموده؛ و اگر گنهكاران به سوي تو آيند، پس از خدا طلب آمرزش كنند و فرستاده خدا برايشان طلب مغفرت كند، هرآينه خدا را توبه پذير مهربان خواهند يافت.
 
روايات هم در اين زمينه بسيار مي باشد. از پيامبر اكرم (ص) روايت شده که فرمود: براي هر دردي دوايي است و دواي گناهان استغفار است.۱ و نيز از آن حضرت نقل شده که فرمود: خوشا به حال كسي كه روز قيامت در نامه عملش زير هر گناهي"استغفرالله"بيابد.۲
 
از پیامبر (ص) روايت شده است: آيا به شما خبر ندهم از چيزي كه اگرآن را به جا آوريد، شيطان از شما دور خواهد شد، چنانكه مشرق از مغرب دور است، گفتند بفرماييد، فرمود؛ روزه صورت او را سياه كند، و صدقه پشت او را بشكند، و دوستي در راه خدا و مواظبت بر عمل شايسته رگ پشت او را قطع نمايد، و استغفار رگ دل او را مي برد، و براي هر چيزي زكاتي است و زكات بدنها روزه است.
 
از حضرت علي(ع) روايت شده است: من در شگفتم از كسي كه نا اميد است در حالي كه با او استغفار است.۳
 
مراتب اعلاي استغفار در كتاب "فلاح السائل" نقل شده است. روزي اميرمومنان علي(ع) درميان مهاجرين و انصار نشسته بود، كه مردي ازآنها گفت؛ استغفرالله. حضرت به سويش التفاتي كرد، مانند شخص غضبناك و به او فرمود، واي بر تو! آيا مي داني استغفار چيست؟استغفار اسمي است كه بر شش قسم واقع مي شود. آنگاه حضرت فرمود؛استغفار بلندترين درجه است،كه بر مجموع شش معني واقع مي شود: اول، پشيماني برآنچه گذشت؛ دوم، تصميم بر عدم بازگشت به طور دائم؛ سوم، حقوق مردم را ادا كني تا خدا را خالص ملاقات نمايي كه بر تو وِزْر و وبالي نباشد؛ چهارم، بپاداري هر واجبي را كه آن را ضايع كردي پس حقش را ادا كني؛ پنجم، گوشتي از حرام روئيده، آن را با اندوه آب نمايي كه پوست به استخوان چسبيد و ميان آنها گوشت جديدي رويد؛ ششم، به بدن درد و زحمت بندگي را بچشاني، چنانكه به آن شيريني معصيت را چشانيده اي، پس در اين وقت مي گويي؛استغفرالله.
 
در حقيقت اگر كسي كه بخواهد از گناه فرار كند و نفس خود را با استغفار آزاد نمايد و از حبس و زندان چاه معاصي نجات بخشد، بايد چنانكه حضرت علي(ع) فرموده استغفار نمايد، ولي اگر اين مرتبه را تحصيل نكند لااقل مرتبه پايين تر را از دست ندهد كه همان استغفار باشد.
 
البته لازم به تذكر است كه استغفار نباید فقط لقلقه زبان باشد، بلكه باید حركت لب و زبان باشد با تصميم بر ترك معصيت و ندامت از عمل گناه. جابربن عبدالله می گوید رسول خدا(ص)فرمود؛ بياموزيد استغفار بزرگ را! آنگاه آن را بيان فرمود؛ اللهم انت ربي لا اله الا انت خلفتني و انا عبدك و انا علي عهدك و ابوء بنعمتك علي و ابوء بنعمتك علي و ابوءُ لك بذنبي فاغفرلي إنه لا يغفر الذنوب الا انت.۵
 
----------------------
۱- بحار، ج ۹۳ ، ص ۲۷۹
 
۲- بحار، ج ۹۳ ، ص ۲۸۰
 
۳- بحار، ج ۹۳ ، ۲۸۴
 
۴- بحار، ج ۹۳، ص ۲۸۵
 
۵- بحار، ج ۹۳، ص ۲۷۹
امید صالحی بازدید : 6 پنجشنبه 05 دی 1392 نظرات (0)

انجام گناه و نافرمانی خداوند، آثار و پیامدهای ناگواری در زندگی مادی و معنوی آدمی دارد و مانع تکامل معنوی و حرکت انسان به سوی کمال می‌شود. خداوند برای نجات بندگان از این شقاوت و گمراهی، باب توبه و بازگشت به سوی خود را به روی بندگان خویش باز کرده است.

 


\"توبه\"

یکی از مراحلی که می‌توان برای توبه ذکر کرد، استغفار یعنی طلب کردن مغفرت و آمرزش از خداوند به خاطر گناهان و نافرمانی‌ها و کاستی‌هایی است که در قبال خداوند مرتکب شده است.

 

آیه اول:

«وَ مَنْ یَعْمَلْ سُوءًا أَوْ یَظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یَسْتَغْفِرِ اللّهَ یَجِدِ اللّهَ غَفُورًا رَحیمًا»؛ «کسی که کار بدی انجام دهد یا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نماید، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد یافت».(1)

هر گناهی که انسان مرتکب شود، با تبعاتی که دارد، در نفس او اثر سوء باقی می‌گذارد و در نامه اعمالش نوشته می‌شود. بنده خدا می‌تواند به وسیله توبه و استغفار، آن اثر سوء را از بین ببرد و اگر بنده خدا توبه و استغفار کند، خدا را غفور و رحیم خواهد یافت.

 

آیه دوم:

«وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلی ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ * أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنّاتٌ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدینَ فیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلینَ»؛ «و آن‌ها که وقتی مرتکب عمل زشتی شوند، یا به خود ستم کنند، به یاد خدا می‌افتند و برای گناهان خود، طلب آمرزش می‌کنند ـ و کیست جز خدا که گناهان را ببخشد؟ ـ و بر گناه اصرار نمی‌ورزند با اینکه می‌دانند. آن‌ها پاداششان آمرزش پروردگار و بهشت‌هایی است که از زیر درختانش نهرها جاری است؛ جاودانه در آن می‌مانند؛ چه نیکوست پاداش اهل عمل».(2)

تنها استغفار کسی مؤثر است که نخواهد آن عمل زشت را همچنان مرتکب شود؛ زیرا اصرار داشتن بر گناه، حالتی در نفس ایجاد می‌کند که با بودن آن حالت، ذکر پروردگار نه تنها مفید نیست؛ بلکه توهین به امر خدای تعالی نیز هست و دلیل بر اینکه چنین کسی از هتک حرمت‌های الهی و ارتکاب به محرمات او هیچ باکی ندارد و حتی نسبت به خدای عزوجل استکبار دارد؛ با این حال دیگر عبودیتی باقی نمی‌ماند و ذکر خدا سودی نمی‌بخشد.

اطاعتی که آدمی به نفع خود از پیش بفرستد؛ یعنی برای اینکه با آن زندگی آخرتی خود را تأمین کند، نزد خدا آن را خواهد دید؛ یعنی در روز لقاء الله آن را بهتر از همه کارهای نیک که می‌کرده و یا بهتر از هر چیزی که در دنیا باقی گذاشته است و پر اجر تر از آن خواهد یافت. در حقیقت طاعات، اسبابی هستند که به وسیله آن‌ها مغفرت خدا شامل حال آدمی می‌شود؛ پس می‌توان گفت هر طاعتی استغفار است

 

افرادی که مرتکب گناهان صغیره و یا کبیره شده‌اند، سپس به یاد خداوند افتاده و به صورت حقیقی از خداوند استغفار و طلب آمرزش می‌کنند و دیگر قصد ندارند آن عمل زشت را مرتکب شوند، مورد آمرزش خداوند قرار می‌گیرند. استغفار ـ مانند انفاق، فرو بردن خشم و چشم پوشی از خطاهای مردم ـ یکی از اموری است که در انجام آن باید شتاب به خرج داد.

 

 

آیه سوم:

«إِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ أَنَّکَ تَقُومُ أَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ اللَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طائِفَةٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ وَ اللّهُ یُقَدِّرُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ عَلِمَ أَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ عَلِمَ أَنْ سَیَکُونُ مِنْکُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی اْلأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللّهِ وَ آخَرُونَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللّهِ فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا وَ ما تُقَدِّمُوا ِلأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللّهِ هُوَ خَیْرًا وَ أَعْظَمَ أَجْرًا وَ اسْتَغْفِرُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛ «پروردگارت می‌داند که تو و گروهی از آن‌ها که با تو هستند، نزدیک دو سوم از شب یا نصف یا ثلث آن را به پا می‌خیزند؛ خداوند شب و روز را اندازه‌ گیری می‌کند؛ او می‌داند که شما نمی‌توانید مقدار آن را (به دقت) اندازه گیری کنید (برای عبادت کردن)، پس شما را بخشید؛ اکنون آنچه برای شما میسر است قرآن بخوانید. او می‌داند بزودی گروهی از شما بیمار می‌شوند و گروهی دیگر برای به دست آوردن فضل الهی (و کسب روزی) به سفر می‌روند و گروهی دیگر در راه خدا جهاد می‌کنند (و از تلاوت قرآن باز می‌مانند)، پس به اندازه ای که برای شما ممکن است، از آن تلاوت کنید و نماز را بر پا دارید و زکات بپردازید و به خدا «قرض‌الحسنه» دهید [= در راه او انفاق نمایید] و (بدانید) آنچه را از کارهای نیک برای خود از پیش می‌فرستید، نزد خدا به بهترین وجه و بزرگ‌ترین پاداش خواهید یافت و از خدا آمرزش بطلبید که خداوند آمرزنده و مهربان است».(3)

هر اطاعتی که آدمی به نفع خود از پیش بفرستد؛ یعنی برای اینکه با آن زندگی آخرتی خود را تأمین کند، نزد خدا آن را خواهد دید؛ یعنی در روز لقاء الله آن را بهتر از همه کارهای نیک که می‌کرده و یا بهتر از هر چیزی که در دنیا باقی گذاشته است و پر اجر تر از آن خواهد یافت. در حقیقت طاعات، اسبابی هستند که به وسیله آن‌ها مغفرت خدا شامل حال آدمی می‌شود؛ پس می‌توان گفت هر طاعتی استغفار است.

بنابراین \"ودود\" یعنی شخصی که بسیار دیگران را دوست دارد، آن هم نه یک دوست داشتن عادی بلکه دوست داشتن خاصی که موجب احسان کردن و نعمت دادن و... به آن‌ها می‌شود. اگر خدای تعالی ودود خوانده شده به همین جهت است که او بندگان خود را دوست می‌دارد و آثار محبت خود را با افاضه نعمت‌هایش بر آنان ظاهر می‌سازد؛ آن هم نعمت‌هایی که هیچ کس نمی‌تواند عدد آن‌ها را بشمارد

 

آیه چهارم:

«وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبّی رَحیمٌ وَدُودٌ»؛ «از پروردگار خود آمرزش بطلبید و به سوی او بازگردید که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه کار) است».(4)

خداوند از بندگانش می‌خواهد از او در باره گناهان خود طلب مغفرت کنند و با ایمان آوردن به او و به رسول او به سویش برگردند؛ زیرا خدای تعالی دارای رحمت و مودت است و استغفار کنندگان و توبه کنندگان را رحم می‌کند و دوست می‌دارد.

کلمه \"ودود\" بر وزن فعول از اسمای خدای تعالی است. این کلمه اسم مبالغه و از ماده \"ود\" است و کلمة \"ود\" با کلمه \"حب\" (دوستی) به یک معناست، ولی از موارد استعمال این دو کلمه بر می‌آید که \"ود\" نوع خاصی از حب و دوستی است و آن حبی است که آثار و پیامدهایی آشکار دارد مثل الفت و آمد و شد و احسان.

بنابراین \"ودود\" یعنی شخصی که بسیار دیگران را دوست دارد، آن هم نه یک دوست داشتن عادی بلکه دوست داشتن خاصی که موجب احسان کردن و نعمت دادن و ... به آن‌ها می‌شود. اگر خدای تعالی ودود خوانده شده به همین جهت است که او بندگان خود را دوست می‌دارد و آثار محبت خود را با افاضه نعمت‌هایش بر آنان ظاهر می‌سازد؛ آن هم نعمت‌هایی که هیچ کس نمی‌تواند عدد آن‌ها را بشمارد.

 

پی نوشت ها:

1. نساء: 110.

2. آل عمران: 135 و 136.

3. مزمل: 20.

4. هود: 90.

امید صالحی بازدید : 8 چهارشنبه 27 آذر 1392 نظرات (0)

در طول ساعات شبانه روز ، ساعات خاصّى به عنوان بهترين ساعات
استغفار ; و در طول هفته ، شب و روز خاصّى به عنوان برترين روزها براى طلب آمرزش از خداوند ; و در طول سال ، ماه هاى خاصّى به عنوان بهترين ماه براى استغفار و عذرخواهى از پروردگار ، ياد شده اند كه بايد غنيمت شمرده شوند .

اگر اين اوقات را دوران طلايى عمر انسان بناميم ، با توجّه به آثار گرانبهايى كه اين ذكر مبارك دارد ، سخن گزافى نگفته ايم . بلكه گفتار زيبايى است كه ريشه در قرآن و كلمات نورانى پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام)دارد . و كسى كه طالب كمال و معنويّت و در جستجوى كيمياى سعادت است بايد از اين فرصتهاى طلايى ، استفاده كند و دل و جان خويش را بدان مزيّن سازد.

سحر هرشب

يكى از اوقاتى كه استغفار در آن ، از ارزش والايى برخوردار است و آثار پر بارى را براى دين و دنياى انسان به ارمغان مى آورد ، وقت سحر

است . خداوند در تعريف از بندگان صالح خويش مى فرمايد:

( كانُوا قليلاً مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ * وَ بِالأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ) (1)

متّقين در دنيا چنين بودند كه كمى از شب را مى خوابيدند ، و در سحرگاهان استغفار مى كردند .

روش همه انبيا ، اوصيا و اولياى خدا نيز بر اين بوده كه استغفار سحرگاه آنان ترك نگردد ; چون نيك در يافته بودند كه هر كس به جايى رسيده است از بيدارى ثلث آخر شب و استغفار در سحر بوده است .

امام صادق (عليه السلام) ، در حديثى نورانى به جايگاه و تعداد استغفار در اين ساعت ، اشاره مى كنند ، تا شيعيان و دوستانشان از بركات اين ساعات محروم نگردند و از اين فيض بزرگ بى بهره نباشند حضرتش مى فرمايند :

إِسْتَغْفِرِاللهَ فِى الوِتْرِ سَبْعينَ مَرَّةً . (2)

در ( قنوت ) نماز وتر هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش نما ، استغفار كـن .

هنگامى كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) براى مناجات با خدا در اين ساعت برمى خاستند در قنوت نماز وتر خود هفتاد مرتبه به خداوند عرض مى كردند:

« أَسْتَغْفِرُاللهَ رَبّى وَ أتُوبُ إِلَيْهِ » . (3)

از پروردگارم طلب آمرزش مى كنم و به سوى او باز مى گردم .

امام رضا (عليه السلام) استغفار نماز وتر خويش را بدين صورت مى گفتند:

« أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةِ » . (4)

از خدا طلب آمرزش مى نمايم و از او درخواست توبه دارم .

و براى تشويق شيعيانشان ، در فضيلت استغفار سحرگاهان ، بخصوص در قنوت نماز وتر ، مى فرمودند:

بر شما باد به خواندن نماز شب ، هيچ بنده اى نيست كه آخر شب ( در برابر خدا ) بايستد ، هشت ركعت نماز شب بخواند ، سپس دو ركعت نماز شفع و يك ركعت نماز وتر به جا آورد و در قنوت وترش ، هفتاد بار از خدا آمرزش طلبد و استغفار كند ; مگر اين كه از عذاب قبر و عذاب آتش پناه داده مى شود ، عمرش طولانى مى گردد و روزيش گشايش مى يابد .

سپس امام رضا (عليه السلام) فرمودند:

إِنَّ الْبُيوتَ الَّتى يُصَلّى فيهَا اللَّيْلُ يَزْهَرُ نُورُها لاَِهْلِ السَّماءِ كَما يَزْهَرُ الكَواكِبُ لاَِهْلِ الاَْرْضِ .

خانه هايى كه در آن نماز شب خوانده مى شود ( و در سحرگاهش استغفار مى گردد ) نورش براى اهل آسمان مى درخشد ، همان گونه كه نور ستارگان براى اهل زمين مى درخشند . (5)

امام صادق (عليه السلام) در حديث زيبايى مقام استغفار كنندگان در سحرگاهان را چنين مى ستايند :

هر كس در قنوت نماز وترش در حالى كه ايستاده است ، هفتاد مرتبه بگويد: « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ » و تا يك سال هر شب بر آن مداومت نمايد ، نامش جزو « استغفار كنندگان در سحرها » نوشته مى شود و بهشت بر او واجب مى گردد. (6)

بعد از نافله ی فجر

دوّمين ساعتى كه در شبانه روز، براى استغفار و درخواست آمرزش از
خداوند تعيين گشته است و از فضايل بالايى برخوردار است، بعد از نافله فجر و قبل از نماز صبح است .

امام سجاد (عليه السلام) مواظبت تامّى بر تلاوت استغفار بعد از دو ركعت نافله فجر داشتند. (7)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ، استغفارى را براى اين ساعت ذكر كرده و بركات فراوانى را براى آن بيان مى نمايند :

كسى كه در اين ساعت استغفار كند ، خداوند تمام گناهانش را مى آمرزد ، اگر چه گناهانش آسمان ها و زمين هاى هفتگانه را پر كرده باشد و به سنگينى كوه ها و تعداد قطرات باران و به عدد آنچه در دشت و دريا است ، باشد . و به همين اندازه برايش حسنات نوشته مى شود.

و هر بنده اى كه در شب يا روزى كه اين استغفار را تلاوت مى كند بميرد ، داخل بهشت مى گردد ، و هيچ گاه فقير نمى شود. (8)

سپس پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ، استغفار خاصّى را براى اين ساعت ذكر مى كنند . (9)

اميرالمؤمنين (عليه السلام) در اين ساعت هفتاد مرتبه از خدا طلب آمرزش مى كردند ، و در هر بار استغفار خاصّى را با مضامينى عالى تلاوت مى فرمودند . (10)

توجّه به متن عالى اين استغفار ابواب معرفت حق را به روى انسان مى گشايد و روشنگر اهميّت استغفار در اين ساعت است . (11)

بعد از نماز صبح

سوّمين ساعتى كه در طول شبانه روز به استغفار در آن سفارش اكيد شده است ، هر روز بعد از نماز صبح است . براى استغفار در اين ساعت ، آثار پر بارى ذكر شده است .

امام باقر (عليه السلام) در سخنى زيبا مى فرمايند :

هر كس بعد از نماز صبح هفتاد مرتبه از خدا آمرزش طلبيده و استغفار كند ، خداوند او را مى بخشد ; اگر چه در آن روز بيش از هفتاد هزار گناه كند! . (12)

بعد از نماز عصر

چهارمين زمانى كه در طول شبانه روز ، براى استغفار و عذرخواهى از خداوند ، تعيين شده است و ثواب زيادى براى آن ذكر گرديده است ، بعد از نماز عصر است كه داراى بركات فراوانى است .

امام صادق (عليه السلام) در فضيلت استغفار در اين ساعت مى فرمايند:

هر كس بعد از نماز عصر ، هفتاد مرتبه استغفار كند و از خدا آمرزش طلبد ، خدا در آن روز هفت صد گناه او را مى آمرزد ، و اگر خودش گناهى نداشته باشد ، گناه پدرش را مى آمرزد ، و اگر پدرش هم گناهى نكرده باشد ، گناه مادرش را مى آمرزد و چنانچه مادرش هم بى گناه باشد ، گناه برادرش را مى بخشد ; و اگر برادرش هم گناهى نداشته باشد ، خدا گناه خواهرش را مى بخشد ; و اگر براى خواهرش هم گناهى نباشد ، گناه ساير اقوام و بستگانش را ، هر كدام كه نزديكتر به او باشند و گناهى داشته باشند مى آمرزد . (13)

هنگام خواب

پنجمين وقتى كه نسبت به استغفار در آن سفارش شده و از عوامل ريزش گناهان ، همچون افتادن برگ درختان ، شمرده شده است ; هنگام خواب است .

امام صادق (عليه السلام) در اهميّت توجّه به خدا و طلب آمرزش از آن ذات مهربان در اين ساعت مى فرمايند:

اگر كسى هنگامى كه براى استراحت و خوابيدن ، به بستر مى رود صد مرتبه بگويد: « لاْ إِلـهَ إِلاَّ اللهَ » خدا خانه اى در بهشت برايش بنا مى كند . و اگر صد مرتبه از خدا آمرزش طلبيده و استغفار كند ، گناهانش مى ريزد همان گونه كه برگ هاى درخت مى ريزد . (14)

بعد از گفتن تسبيح حضرت زهرا (عليها السلام)

ششمين ساعتى كه در شبانه روز ، براى استغفار مطلوب دانسته شده و بدان تأكيد شده است ، بعد از گفتن تسبيح حضرت زهرا (عليها السلام)است كه مايه ريزش گناه و دست يافتن به بركات استغفار است .

محمّد بن مسلم گويد: امام باقر (عليه السلام) فرمودند:

هر كس تسبيح حضرت فاطمه (عليها السلام) را گويد و سپس استغفار كند ، تمام گناهانش آمرزيده مى شود . اين تسبيح در زبان صد تسبيح ، و در ميزان هزار تسبيح به حساب مى آيد ، شيطان را دور مى سازد و خداى رحمان را خشنود مى كند . (15)

بعد از نماز واجب

هفتمين موردى كه به استغفار در آن سفارش شده است و عامل ريزش همه گناهان به حساب آمده ، بعد از هر نماز واجب است.

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايند:

هر كس بعد از نماز واجب ، قبل از آن كه از حال نماز خارج شده و پايش را تكان دهد ; سه مرتبه بگويد:

« أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو الْحَىُّ الْقَيُّومُ ذُوالجَلالِ وَ الإِكْرامِ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ ». (16)

خداوند همه گناهانش را مى بخشد ، اگر چه به اندازه كف دريا باشد.

سحر شب جمعه

علاوه بر ساعات شبانه روز ، در طول هفته نيز به استغفار در شب و روز خاصّى سفارش و تأكيد شده است كه شايسته دقّت و بهره جستن هستند.

مهمترين شبى كه در طول هفته به استغفار در آن سفارش شده است ، شب جمعه و مخصوصاً سحر آن است .

صرف نظر از آيات و رواياتى كه براى بيدارى در ثلث آخر شب و استغفار در سحر آثار پر بارى نقل مى كند و بيانگر مواظبت تامِّ انبيا ، اوصيا و اولياى خدا ، نسبت به استغفار در سحرگاهان است ; در روايات براى شب جمعه و بيدارى در سحر آن ، ارزش و بهاى مضاعفى ذكر شده است و تأكيد بيش از حدّى ، نسبت به بيدارى و مناجات با حقّو طلب آمرزش از خداوند ، در اين شب ديده مى شود. (17)

انبياى عظام الهى (عليهم السلام) با اين كه داراى مقام استجابت دعا بودند ولى اگر از آن ها تقاضاى دعايى مى شد به شب جمعه و سحر آن موكول مى كردند .

برادران يوسف ، وقتى براى عذرخواهى از ظلمى كه به يوسف روا داشتند ، خدمت پدرشان حضرت يعقوب (عليه السلام) رسيدند و از او خواستند كه براى آنان استغفار كند ; يعقوب در جواب گفت:

سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّى .

بزودى برايتان به سوى پروردگارم استغفار مى كنم .

امام صادق (عليه السلام) در تفسير اين آيه مى فرمايند:

يعقوب (عليه السلام)، استغفار براى فرزندانش را به خاطر درك سحر جمعه به تأخير انداخت . (18)

صبح جمعه ، قبل از نماز صبح

دوّمين زمانى كه در طول هفته ، براى استغفار در آن ثواب خاصّى در نظر گرفته شده است و بركاتى را متوجّه انسان مى سازد ، روز جمعه بعد از دو ركعت نافله فجر و قبل از نماز صبح است .

ابى حمزه گويد: از امام صادق (عليه السلام) شنيدم مى فرمودند:

هر كس بعد از دو ركعت نافله اى كه قبل از نماز صبح در روز جمعه مى خواند ، صد مرتبه بگويد:

سُبْحانَ رَبّى وَ بِحَمْدِهِ وَ أَسْتَغْفِرُ رَبّى وَ أتُوبُ إِلَيْهِ .

خداوند منزلى در بهشت ، براى او بنا مى كند. (19)

عصر جمعه

سوّمين وقتى كه در طول هفته از ارزش خاصّى برخوردار است و به استغفار در آن سفارش اكيد شده است ، عصر جمعه است. از روايات زيادى استفاده مى شود كه روز جمعه همچون شب جمعه ، داراى فضيلت و شرافت است و امامان معصوم (عليهم السلام) شيعيان خويش را به دعاى در ساعات آن دعوت كرده اند ; و يكى از اوقات استجابت دعا ، عصر جمعه شمرده شده است .

امام صادق (عليه السلام) در فضيلت استغفار در عصر جمعه مى فرمايند :

كسى كه بعد از عصر روز جمعه ( هنگام غروب آفتاب ) ، هفتاد مرتبه بگويد: « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أتُوبُ إِلَيْهِ » خداوند همه گناهان گذشته اش را بيامرزد و در باقى مانده عمرش او را از گناه حفظ كند و اگر گناهى برايش ثبت نشده باشد گناه پدر و مادرش را مى آمرزد . (20)

ماه رجب

در ميان ماه هاى سال ، از ماه هاى خاصّى به عنوان ماه استغفار و روى آوردن به خداوند براى طلب آمرزش ، ياد شده است . و مى توان اين ماه ها را بهار مغفرت الهى ناميد. در اين ميان ، ماه رجب داراى فضايل زيادى است و نسبت به عبادت و استغفار در آن ، تأكيد فراوانى شده است .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) ، در سخن پر پارى به اهميّت استغفار در اين ماه اشاره مى كنند:

رَجَب شَهْرُ الإِسْتِغْفارِ لاُِمَّتى ، أَكْثِرُوا فيه مِنَ الإِسْتِغْفارِ فَانَّه غَفُورٌ رَحيمٌ ، و شَعْبانُ شَهْرى ، إِسْتَكْثِرُوا فى رَجَب مِنْ قَوْلِ « أَسْتَغْفِرُاللهَ » ; وَاسْأَلُوا اللهَ الأقالَةَ والتَّوْبَةَ فيما مَضى وَ الْعِصْمَةَ فيما بَقِىَ مِنْ آجالِكُمْ ... وَ سُمِّى شَهْرُ رَجَب الأَصَبُّ لاَِنَّ الرَّحْمَةَ تُصَبُّ عَلى اُمَّتى فيهِ صَبّاً . (21)

رجب ، ماه استغفار و آمرزش طلبيدن براى امّت من است . در اين ماه زياد استغفار كنيد ، كه خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است . و ماه شعبان ماه من است . در ماه رجب ، زياد بگوييد « أسْتَغْفِرُاللهَ » و از خدا بخواهيد كه از تقصيرتان در گذرد ، و توبه شما را نسبت به گذشته بپذيرد ، و نسبت به باقى مانده عمرتان شما را از خطا و لغزش نگاه دارد .

به ماه رجب ، ماه «  أَصَبّ » گفته شده است ، زيرا در اين ماه ، رحمت خداوند پى درپى بر امّت من ريزش مى كند .

در حديث ديگرى پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) ، گفتن استغفار در ماه رجب را ( با كيفيّت و تعداد خاصّى ) سبب عاقبت به خيرى و عامل دست يافتن به پاداش صد شهيد شمرده اند:

هر كس در ماه رجب صد بار بگويد:

أَسْتَغْفِرُاللهَ الَّذى لا إِلـهَ إِلاّ هُو وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَيْهِ .

و آن را با صدقه اى ختم كند ، خداوند عاقبت او را به رحمت و آمرزش خودش ، ختم مى فرمايد.

و هر كس اين استغفار را چهار صد بار بگويد ، خداوند پاداش صد شهيد را برايش مى نويسد و زمانى كه در قيامت خدا را ملاقات كند ، خداوند به او مى گويد: تو به سلطنت من اقرار كردى ، اكنون هر آرزويى دارى از من بخواه تا به تو عطا كنم ، به راستى كه قدرتمندى غير من نيست . (22)

سيّد بن طاووس در كتاب اقبال گويد: در روايتى چنين آمده است :

هر كس در ماه رجب از خدا آمرزش طلبد ، استغفار كرده و از
خدا درخواست توبه كند و هفتاد مرتبه در صبح و هفتاد مرتبه
در شب بگويد: « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أتُوبُ إِلَيْهِ » و بعد از آن كه
هفتاد مرتبه تمام شد ، دست هايش را بلند كرده و بگويد: « اَللّهُمَّ اغْفِرْلى وَتُبْ عَلَىَّ » اگر در ماه رجب بميرد ، در حالى از دنيا رفته است كه خدا از او راضى است و از بركت ماه رجب آتش او را فرا نمى گيرد . (23)

ماه شعبان

دوّمين ماهى كه مى توان از آن به عنوان بهار استغفار ياد كرد و بهترين عمل در آن را، استغفار و طلب آمرزش از خداوند دانست ; ماه شعبان است .

ابراهيم بن ميمون گويد: از امام صادق (عليه السلام) سؤال كردم : برترين دعا در ماه شعبان چيست؟

حضرت فرمودند: استغفار .

آن گاه فرمودند: هر كس در ماه شعبان روزى هفتاد مرتبه استغفار بگويد همچون كسى است كه در ماه هاى ديگر ، هفتاد هزار بار استغفار گفته باشد .

من گفتم : چگونه در اين ماه استغفار كنم؟

فرمودند: بگو : « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أسْأَلُهُ التَّوبَةَ » . (24)

در روايات متعددى به استغفار هر روز ماه شعبان تأكيد شده است . و بركات فراوانى براى آن ذكر گرديده است .

امام رضا (عليه السلام) در حديث پر بارى مى فرمايند:

هر كس در ماه شعبان ، روزى هفتاد بار استغفار كند، خداوند روز قيامت او را همراه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) محشور مى گرداند و بر خدا واجب مى شود او را گرامى بدارد . (25)

ريّان بن صلت در فضيلت استغفار هر روز ماه شعبان حديث ديگرى را از امام رضا (عليه السلام) روايت مى كند كه از آن حضرت شنيدم مى فرمودند:

هر كس در ماه شعبان هر روز هفتاد مرتبه بگويد: « أَسْتَغْفِرُاللهَ وَ أسْأَلُهُ التَّوبَةَ » خداوند نامه بيزارى از آتش و جواز عبور از صراط را برايش مى نويسد ، و او را در دارالقرار ( بهشت ) داخل مى گرداند . (26)

در سخن زيباى ديگرى ، امام رضا (عليه السلام) مى فرمايند:

كسى كه در ماه شعبان هفتاد بار از خدا طلب آمرزش كند، خداوند گناهانش را مى بخشد، هر چند به تعداد ستارگان باشد . (27)

ماه رمضان

مهمترين ماهى كه در سال به آمرزش طلبى و استغفار در آن سفارشِ أكيد شده است ، ماه مبارك رمضان است . ماهى كه ماه رحمت ، مغفرت ، بركت ، اِنابه ، توبه و ماه آزادى از آتش نام گرفته است. (28)

ماهى كه اگر كسى با نيّتى پاك و ايمانى راسخ ، سى روزش را روزه بدارد و خدا را در نظر داشته باشد ، همه گناهانش آمرزيده مى شود. (29)

ماهى كه وقتى فرا مى رسيد، امام سجاد (عليه السلام) جز دعا ، تسبيح ، تكبير و استغفار ، سخن ديگرى نمى گفت. (30)

ماهى كه در آن ، دست و پاى شيطان و مريدانش ، در غل و زنجير است و درهاى آسمان باز ، ابواب رحمت حق گشوده ، درهاى جهنّم بسته ، و دعاىِ در آن مستجاب است و هنگام افطار گروه هاى زيادى از آتش آزاد مى گردند و در هر شبش منادى خداوند فرياد مى زند:

هَلْ مِنْ سائِل؟ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِر؟

آيا سؤال كننده اى هست ( كه از خدا حاجتى بخواهد ) ؟ آيا استغفار كننده اى هست ( كه از خدا آمرزش طلبد و خدا او را بيامرزد ) ؟. (31)

آمرزش خداوند در ماه رمضان آن چنان گسترده است كه اگر كسى اين ماه را درك كند و اعتقاد و عملش به گونه اى نباشد كه خدا او را بيامرزد ، از رحمت خدا دور گشته است (32) و تا سال ديگر آمرزيده نمى شود مگر آن كه روز عرفه و صحراى عرفات را درك كند. (33)

دست يافتن به آمرزش خداوند در اين بهار مغفرت ، به قدرى سهل و آسان است كه اگر كسى وارد اين ماه شود و كارى نكند كه خدا او را بيامرزد ، رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) آن را نشانه شقاوت و بدبختى وى شمرده و مى فرمايند:

إِنَّ الشَّقِىَّ مِنْ حَرُمَ غُفْرانَ اللهَ فى هذَا الشَّهْرِ المُبارَكِ . (34)

شقى و بدبخت كسى است كه از آمرزش خداوند در اين ماه مبارك محروم گردد .

شكّى نيست كه بهترين وسيله براى آمرزش ، استغفار و طلب آمرزش نمودن از خداوند است . لذا اميرالمؤمنين (عليه السلام) با تأكيد هر چه بيشتر به استغفار در اين ماه اشاره مى كنند:

عَلَيْكُمْ فى شَهْرِ رَمَضانَ بِكَثْرَةِ الإِسْتِغْفارِ وَ الدُّعاءِ ، فَاَمَّا الدُّعاءُ فَيَدْفَعُ بِهِ عَنْكُمْ الْبَلاءَ ، وَ أَمَّا الإِسْتِغْفارُ فَيَمْحى ذُنُوبَكُمْ . (35)

بر شما باد به زياد استغفار گفتن و دعا كردن در ماه مبارك رمضان ، كه دعاى زياد بلا را از شما دور مى سازد و استغفار فراوان گناهان شما را نابود مى كند .

رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز در خطبه اى كه قبل از ماه مبارك رمضان ايراد كردند ، چنين فرمودند:

يا أَيُّهَا النّاسُ ... تُوبوُا إِلَى اللهِ مِنْ ذُنُوبِكُمْ ... أَيُّهَا النّاسُ إِنَّ أَنْفُسَكُمْ مَرْهُونَةٌ بِأَعْمالِكُمْ فَفكُّوها بِاسْتَغْفارِكُمْ . (36)

اى مردم ، در اين ماه از گناهانتان به سوى خدا باز گرديد ... اى مردم ، جان هاى شما در گرو اعمال شماست . جان هاى خويش را با استغفارى كه مى كنيد ، آزاد و رها سازيد .

پس با توجّه به اين كه ، دعاى روزه دار مستجاب و عمل او پذيرفته است (37) و بهترين دعا ، استغفار شمرده شده است ; چقدر زيبا است كه وِرْد شب و روزِ خويش را ، در اين ماه نورانى و پر بركت ، استغفار و عذرخواهى از خداوندِ متعال قرار دهيم ، تا به همه آثار مادّى و بركات معنوى اين ذكر مبارك در اين ماه آمرزش دست يابيم.

از مجموع سخن در اين بخش نتيجه مى گيريم :

استغفار ذكر مباركى است كه زياد گفتن آن در همه اوقات ، محبوبيّت دارد و داراى آثار و بركاتى است . ولى در طول سال ، ماه ، هفته ، و ساعاتِ شبانه روز ، از زمانهايى به عنوان برترين اوقات استغفار ياد شده است كه بايد غنيمت شمرده شده و از بركات آن استفاده گردد ; مخصوصاً بعضى از اوقات كه تأكيد بيشترى نسبت به آن شده و ثواب آمرزش خواهى در آن چند برابر ذكر شده است . چنانچه در ضمن مدارك ياد شده ، ملاحظه گرديد .

ولى يادآورى اين نكته ضرورى است كه بهترين زمان براى هر دعا و مناجاتى ، بخصوص استغفار كه بهترين دعا شمرده شده ، وقتى است كه انسان حال دعا داشته باشد و دل او همراه با زبانش با خداوند راز و نياز كند . علاوه بر اين ، از نظر عملى هم ساعاتى را براى دعا انتخاب كند كه در آن تقوا را رعايت كرده و نيتش براى روى آوردن به دعا و مناجات ، خالص باشد .

امام صادق (عليه السلام)در اين زمينه سخنى را از جدّشان اميرالمؤمنين (عليه السلام)روايت مى كنند كه شنيدنى است . حضرتش مى فرمايند:

الدُّعاءُ مَفاتيحُ النَّجاحِ ، وَ مَقاليدُ الْفَلاحِ ; وَ خَيْرُ الدُّعاءِ ما صَدَرَ عَنْ صَدْر نَقىّ  ،  وَ قَلْب تَقِىّ; و فِى المُناجاةِ سَبَبُ النَّجاةِ ;وَ بِالإِخْلاصِ يَكُونُ الخَلاصُ; فَاِذَا اشْتَدَّ الْفَزَعُ فَاِلى اللهِ المَفْزَعُ . (38)

دعاها كليدهاى پيروزى و گنجينه هاى رستگارى هستند ; و بهترين دعا ، دعايى است كه از سينه پاكيزه و دل پرهيزكار برخيزد ; و مناجات با خدا ، سبب نجات و پيروزى است ; و با اخلاص مى توان از سختى ها و مشكلات رهايى يافت ; و هر زمان هراس و وحشت شدّت يافت ، پناهگاه ( شما ) به سوى خداست .

 

1. سوره الذّاريات ، آيه 17 ـ 18 .
2. كافى ، ج 3 ، ص 450 ; من لايحضر الفقيه ، ج 6 ، ص 489 .
3. وسائل الشّيعه ، ج 16 ، ص 81 .
4. وسائل الشّيعه ، ج 4 ، ص 55 .
5. مستدرك الوسائل ، ج 6 ، ص 361 .
6. مستدرك الوسائل ، ج 4 ، ص 407 .
7. بحارالأنوار ، ج 84 ، ص 325 .
8.بحارالأنوار ، ج 70 ، ص 329 .
9. صفحه ۲۵۳تجربه شیرین ندامت.
10. بحارالأنوار ، ج 84 ، ص 326 ; بلد الامين ، ص 38 .
11. صفحه 305 تجربه شیرین ندامت.
12. بحارالأنوار ، ج 80 ، ص 111 .
13. وسائل الشّيعه ، ج 6 ، ص 482 .
14. وسائل الشّيعه ، ج 6 ، ص 449 .
15. وسائل الشّيعه ، ج 6 ، ص 442 .
16. كافى ، ج 2 ، ص 521 .
17. كتاب « اسرار فضايل فاطمه (عليها السلام) » .
18. من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 422 .
19. بحارالأنوار، ج 87 ، ص 18 .
20. بحارالأنوا ، ج 87 ، ص 91 .
21. وسائل الشّيعه ، ج 10 ، ص 511 ; بحارالأنوار ، ج 94 ، ص 38 .
22. وسائل الشّيعه ، ج 10 ، ص 484 .
23. وسائل الشّيعه ، ج 10 ، ص 484 .
24. وسائل الشّيعه ، ج 10 ، ص 511 .
25. بحارالأنوار ، ج 94 ، ص 72 .
26. بحارالأنوار ، ج 94 ، ص 90 .
27. بحارالأنوار ، ج 94 ، ص 90 .
28. تهذيب ، ج 3 ، ص 111 ; وسائل الشّيعه ، ج 10 ، ص 313 .
29. مستدرك الوسائل ، ج 7 ، ص 397 .
30. كافى، ج 4 ، ص 193 .
31. وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 310 ; تهذيب ، ج 4 ، ص 193 .
32. وسائل الشّيعه، ج 7 ، ص 206 .
33. وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 305 .
34. وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 313 .
35. كافى ، ج 4 ، ص 88 .
36. وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 313 ـ 314 .
37.وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 313 ـ 314 .
38.وسائل الشّيعه، ج 10 ، ص 313 ـ 314 .

امید صالحی بازدید : 7 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

انسان در هر مقام و منزلتي كه باشد، به شكلي در برابر وجود حق كوتاهي مي كند. اين كوتاهي نسبت به حق از سوي كساني كه در مقام برتري قرارمي گيرند، شدت مي يابد؛ زيرا هر كسي به اندازه شناخت و توان خويش مسئول است و مي بايست در برابر حق خود را پاسخ گو بداند.سخن از اين نيست كه ظرفيت عمل چه اندازه است بلكه سخن از آن است كه چه اندازه از ظرفيت خود بهره برده ايم. انسان اگر بر اين باور باشد كه به اندازه شناخت خويش عمل كرده است و نمي بايست انتظار داشت كه براي چيزي كه بيرون از دايره قدرت و توانش است پاسخ گو باشد، اين خود حكمي باطل است؛ زيرا انسان به عنوان عمل خداوند، موجودي بي نهايت است و از نظر قدرت و توان حدي براي او نيست كه از آن به حد لايقف تعبير مي شود؛ زيرا قرآن بر اين نكته تأكيد مي ورزد كه هر كسي بر پايه شاكله خود عمل مي كند.

 خداوند نيز بر پايه شاكله خويش عمل مي كند كه وجودي بي نهايت است و انسان نيز به عنوان عمل خداوندي وجودي در حوزه شناختي و عملي، داراي حد لايقفي است. از اين رو كسي نمي تواند با توجيه محدوديت دانشي خويش، در عمل نسبت به خدا كوتاهي كند؛ زيرا مي تواند با افزايش دانش خويش نسبت به خدا عمل واقعي تر و درست تر به جا آورد. اين مسئله اي است كه در برخي از روايات آمده است و تنها حدي كه براي وي دانسته شده است، وجود فقري بشر است.

 

در خطابي به حضرت موسي(ع) آمده است كه يا موسي وجودك ذنب لايقاس معه ذنب؛ اي موسي وجود فقري بشر، خود، محدوديت و گناهي است كه هيچ گناه و محدوديتي با او قابل قياس نيست؛ به اين معنا كه انسان هر اندازه بر قله هاي دانش و عمل بپرد به جهت فقرذاتي خويش نمي تواند به شناختي نسبت به خدا دست يابد كه بتواند بگويد او را شناخته و بر پايه اين شناخت نسبت به او عمل كرده است و حق عبادت و پرستش را به جا آورده است. از اين روست كه گفته مي شود انسان هر اندازه به كمال دانشي و عملي دست يابد باز نيازمند پوششي است كه خداوند به مهر و مغفرت وي را در برگيرد و به عنايت و فضل خويش او را حفظ و به سوي كمال مطلق رهنمون سازد.در آيات قرآني دو مسئله به عنوان عامل بازدارنده از خشم و عذاب الهي مطرح شده است. كه موجب مي شود تا استعجال در عذاب نسبت به شخص و يا گروهي انجام نشود. اين دو امر عبارتند از: وجود مبارك و پرخير و بركت حضرت ختمي مرتبت پيامبر گرامي(ص) و ديگري امكان استغفار اين دو سبب مي شود كه انسان در هر حال در امنيت قرارگيرد.

 

براين اساس مسئله استغفار در آموزه هاي قرآني به عنوان يكي از مهم ترين علل و عوامل بازدارنده از عذاب هاي دنيوي و اخروي مطرح مي شود و حتي به پيامبر گرامي(ص) دستور و سفارش داده شده است كه استغفار را به عنوان يك اصل همواره تكرار كند و مورد توجه قراردهد.در آيات قرآني سخن از هفتادبار استغفار در شبانه روز آمده است و در برخي از روايات است كه آن حضرت(ص) هرگاه از نزد جمعي برمي خاست به استغفار مشغول مي شد. استغفار امري است كه حتي رسول الله در نماز شب بيش از هفتادمرتبه از خدايش طلب مي كرد و در هر نمازي بر زبان مي آورد.در اهميت استغفار همين بس كه خداوند در بيان شكر و سپاس گزاري نعمت بزرگ ايمان آوري مردمان، از آن حضرت مي خواهد كه استغفار به جاي آورد: فسبح بحمد ربك و استغفره انه كان توابا (نصر آيه3)

 

چيستي استغفار

استغفار طلب آمرزش از ريشه غفران در اصل به معناي پوشاندن چيزي مي آيد كه انسان را از آلودگي نگه دارد؛ بنابراين استغفار درخواست مصونيت و حفظ از عذاب با گفتار و رفتار است. (مفردات راغب اصفهاني)

 

بنابراين انسان مي بايست از هر چيزي كه موجب مي شود تا خشم خدا را برانگيزد و او را آلوده به گناه و خطا و اشتباه كند به خدا پناه برد تا خدايش وي را در نوعي عصمت و مصونيت از گناه و عمل به خطا قراردهد. به زباني ديگر انساني كه استغفار مي كند از خدايش مي خواهد كه وي را تحت پوشش خويش قراردهد و چيزي را به عنوان حافظ و نگه دار در آورد تا از آسيب هاي احتمالي در امان قرارگيرد.

 

استغفار جويي اختصاص به برخي انسان ها ندارد بلكه چنان كه گفته شد همه پيامبران آن را از خداي خود مي خواستند. (آل عمران آيه 146و 147) و حتي پيامبر بزرگوار (ص) كه در مقام قاب قوسين او ادني (نجم آيه9) نشسته و نزديك تر از آن منزلت نمي توان نسبت به خداوند تصور و تصوير كرد، با اين همه مأمور مي شود تا براي خويش استغفار كند. (نصر آيه3) چنان كه مأمور مي شود براي مؤمنان هم استغفار كند و به عنوان واسطه و شفيع عمل كند تا خداوند رحمت خويش را بر مؤمان سرازير نمايد.

 

اين استغفارجويي تنها به خطاهايي چون قتل (قصص آيه15و 16) و يا قضاوت هاي عجولانه (ص آيه24و 25) و يا ظلم و ستم (آل عمران آيه35و نساء آيه64) و يا مطلق گناه (بقره آيه 58و اعراف آيه161) محدود نمي شود بلكه انسان مي بايست در همه حال حتي اگر به ظاهر گناه و خطا و اشتباهي نكرده است طلب غفران و پوشش كند تا در كنف حمايت و محافظت خداوند قرارگيرد و از گناه هاي احتمالي در امان بماند و مصونيت يابد. (مائده آيه74 و هود آيه3و 52و 90) همچنان كه استغفار نه تنها در حق خود بلكه در حق ديگر گناهكاران (نساء آيه64و يوسف آيه97 و محمد آيه19) از زنان و مردان نيز ساري و جاري است و تنها استثنايي كه شده استغفار جويي براي مشركان و منافقان است كه جايز نيست مؤمن در حق ايشان درخواست غفران نمايد. (توبه آيه113و 114 و نيز نساء آيه 60تا 64)

 

آداب و آثار استغفار

براي هر چيزي آدابي است. و انسان بهتر است از روشي استفاده كند كه او را به مقصد نزديك تر سازد و راه و مقصد را كوتاه تر گرداند. اگر چه استغفار در شبانه و روز و به هر شكلي خوب و سازنده و مفيد است ولي قرآن به برخي از مطالب اشاره مي كند كه بيانگر نوعي آداب در دعاي استغفار است. و رعايت آن ها مي تواند براي دستيابي شخص به مقصد و مطلوب مفيد باشد.از جمله آدابي كه قرآن براي مستغفر و چگونگي استغفار بيان مي دارد استغفار در سحرگاهان است. به اين معنا كه سحر را به جهت ويژگي هايي كه برشمرده اند خصوصيتي است كه تأثير بيشتري در دست يابي به هدف دارد. از آن جمله گفته اند كه فرشتگان شب و روز يعني آناني كه مي آيند و آناني كه مي روند به وضعيت مستغفر آگاه مي شوند و هر دو، استغفار وي را ثبت و ضبط مي كنند. از اين رو گفته اند كه بهترين زمان براي استغفار سحرگاهان است: والمستغفرين بالاسحار (آل عمران آيه17) و بالاسحار هم يستغفرون (ذاريات آيه18) و اين كه حضرت يعقوب درباره فرزندان گناهكار خويش مي فرمايد: سوف استغفر لكم ربي انه هو الغفور الرحيم؛ به زودي براي شما از پروردگارم طلب بخشش خواهم كرد زيرا پروردگارم غفور و رحيم است. (يوسف آيه98)

 

ستايش خداوند از كساني كه در سحرگاهان استغفار مي كنند خود بهترين دليل بر اين مطلب است كه سحر بيش از اوقات ديگر براي استغفار مناسب است.در ميان سحرگاهان نيز سحرهاي روز جمعه و شب هاي آن از مقام و منزلت بيش تر و برتري برخوردار مي باشد. (يوسف آيه98) اين مطلب را مي توان از روايتي به دست آورد كه دليل به تأخير انداختن استغفار و عدم اقدام يعقوب(ع) به استغفار در زمان درخواست فرزندان، براي اين دانسته شده است كه آن را در سحر شب جمعه انجام دهد. (مجمع البيان ذيل همين آيه)

 

ويژگي هاي استغفار كننده

اين ها بيان بخشي از آداب استغفار در ارتباط با زمان آن است. اما شخص استغفار كننده مي بايست خود داراي صفاتي باشد و يا بكوشد تا به صفاتي دست يابد تا استغفار وي تأثيرگذار باشد. از جمله صفاتي كه قرآن براي استغفاركنندگان برمي شمارد نخست اعتراف به خطا و لغزش است. (اعراف آيه13) اين رفتار، شيوه پسنديده و مؤثري است كه پيامبران اولوالعزمي چون موسي(ع) نيز از آن پيروي كرده است. وي نيز پيش از استغفار نخست به گناه و خطايي كه مرتكب شده اقرار مي نمايد و سپس درخواست استغفار و پوشش از خداوند مي كند. (قصص آيه16)

 

حضرت يونس ذالنون(ع) كه گرفتار در شكم نهنگ بود نيز از همين شيوه بهره برد ونجات و رهايي يافت و خداوند از مؤمنان خواست كه اين گونه رفتار كنند تا مورد توجه و عنايت الهي قرارگرفته و از درد و سختي و عذاب و بلا رهايي يابند. (انبياء آيه 87و 88)

 

البته همه اين ها زماني مي تواند مؤثر باشد كه شخص به جد و واقع باور به خدا داشته و در برابر وي تسليم باشد و به ايمان خود اقرار داشته و آن را بر زبان جاري سازد؛ زيرا شخص بي ايمان چگونه مي تواند صادقانه اقرار كند و يا از خدا به درستي طلب آمرزش و بخشش نمايد تا وي را تحت پوشش خود قراردهد. (آل عمران آيه16و 193 و نيز مومنون آيه109)

 

نكته ديگر آن كه استغفار كننده به اموري چون ربوبيت خداوند توجه داشته باشد و بداند كه خداوند آفريدگار همان خداوندي است كه پرورش همه موجودات از جمله وي را به عهده دارد و از مقام ربوبيت بخواهد تا او را تحت پوشش كامل خويش قراردهد. (آل عمران آيه147 و نيز اعراف آيه23 و 151 و آيات ديگر) آن گاه به ولايت الهي توجه كرده و خدا را به عنوان ولي و سرپرست خويش قراردهد و از او بخواهد تا به عنوان ولي و سرپرست عمل كرده و وي را از شر و آثار گناه و خطاها مصون دارد و تحت محافظت خويش قرار دهد. (بقره آيه 286و اعراف آيه 155)

 

تأثير ياد خدا

ياد خدا به شكل دايم و تأكيد بر تكرار ياد و ذكر او مي تواند شخص را به ربوبيت و ولايت الهي توجه دهد، از اين رو قرآن به مسئله ذكر الله تأكيد مي ورزد و از استغفار كنندگان مي خواهد كه ياد خدا را ورد زبان و دل خويش قرار دهند. (آل عمران آيه135)

 

ياد كرد خدا به صفات پسنديده و صفات جمالي موجب مي شود كه انسان به مهر و محبت و گذشت خداوند متوجه شود و خود را تحت اسماي جمالي خدا قراردهد و در حقيقت از جلال خدا به جمال وي پناه برد و بگويد: اني اعوذ بك منك؛ خدايا من از خودت به خودت پناه مي برم؛ يعني از صفات جلالي تو به صفات جمالي تو پناه مي جويم تا جمال تو مرا حفظ و نگه داري كند و از جلالت مصون دارد. (اعراف آيه151 و نيز 155 و مؤمنون آيه109 و 118) كساني كه خود را بسيار گناهكار مي يابند و اميد به اين ندارند كه خود را در معرض خداوند قراردهند و شرم و حيا مي كنند كه به طور مستقيم از خداوند استغفار جويند مي توانند به وسايل و ريسمانهاي الهي تمسك و توسل جويند تا مصونيت يابند. بنابراين شايسته است كه شخص گناهكار و يا استغفارجو از پيامبران به ويژه پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) و نيز قرآن ياري طلبد آن ها را واسطه و شفيع قراردهد. (نساء آيه64 و نيز يوسف آيه97 و 98 و نيز فتح آيه11)

 

آثار استغفار در دنيا و آخرت

آثار و نتيجه استغفارجويي به خدا، در دنيا و آخرت ظاهر مي شود. برخي از اين آثار عبارتند از: آمرزش گناهان و پاك شدن از آن ها و مصونيت يابي از شرور و آسيب هاي جدي احتمالي گناه در دنيا و آخرت (بقره آيه58) و آل عمران آيه135)، افزايش توان و قدرت (هود آيه52)، برخورداري از مال و مكنت و امكانات مادي خوب دنيايي (هود آيه3) ياري ايشان بواسطه نزديكان از فرزندان و مانند آن ها (نوح آيه10 و 12)، جلب محبت و رحمت الهي به سود خود (هود آيه90) و بقره آيه199 و نساء آيه64) و مصونيت يابي از عذاب هاي فردي و جمعي (انفال آيه33) و كهف آيه55).

 

البته جامعه اي كه مستغفران آن بسيار باشند اميد آن مي رود كه از نظر رونق كشاورزي به جايي برسد كه زمين و آسمان بركات خويش را نازل كنند و از آسمان باران هاي رحمت (نوح آيه10و 11) و از زمين كشت و زرع به فراواني بر آن فرود آيد. (همان) و اين گونه است كه استغفار، آثار خود را در دنيا و آخرت به مؤمنان نشان مي دهد و مردمان از آثار و بركات آن بهره مند مي گردند.

 

باشد كه با پيش گرفتن شيوه و آداب پيامبران و سرمشق قراردادن ايشان، بركات آسمان و زمين و رحمت خداوند به صورت فردي و جمعي بر ما ببارد و از آثار آن برخوردار گرديم.

 

امید صالحی بازدید : 7 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

بسياري ازمردم هنگامي كه با مشكلي مواجه مي شوند از خود مي پرسند: چرا اين گرفتاري و مشكل برايم پيش آمده است؟ بي گمان بسياري از پاسخ ها نيز بر اين مبتني است كه گناهي را مرتكب شده ايد و اين پيامدهاي طبيعي گناهان است. بنابراين لازم است كه از گناه خويش توبه و استغفار كنيد و با اعمال نيك و صالح، زشتي گناه را بپوشانيد و محبت و رحمت الهي را به سوي خود جلب نماييد.
در اين صورت است كه شخص از شما مي پرسد: چگونه مي بايست استغفار كنم و چه آدابي را بايد مراعات كنم تا از پيشگاه الهي طلب رحمت و مغفرت نموده و مهر و محبت او را به سوي خويش جلب نمايم؟
نويسنده در نوشتار حاضر كه در واقع ادامه بخش پيشين است كه روز سه شنبه 91.6.78 به چاپ رسيد مي كوشد تا با بهره گيري از آيات قرآن و روايات آداب و شرايط استغفاررا بيان كند تا سرعت تأثير استغفار و آثار آن بيش تر از پيش نمايان شود. باهم اين نوشته را ازنظر مي گذرانيم.

ضرورت رعايت آداب استغفار به عنوان شرط كافي

برخي از مردم براساس شعر مولوي بلخي شاعر پرآوازه و عارف ايراني، در پاسخ اين كه چه آدابي را مي بايست در استجابت دعا و رهايي از گناه و باز شدن درهاي توبه، به جا آورد؟ مي گويند در انجام دعا و نيايش هيچ ترتيب و آدابي مجوي و به همان عمل باطني و اخلاص بسنده كن؛ زيرا آن چه مهم و اساسي است نيت خالص و اخلاص در عمل است و هرگونه آداب و آييني حتي مي تواند سد راه استجابت و تأثيرگذاري باشد.
بي گمان آن چه كليد اساسي است همان اخلاص عمل است. اما اين بدان معنا نيست كه آداب و آيين هاي خاص تأثيرگذار نمي باشند؛ زيرا هر عملي مي تواند به شكل كامل و يا اكمل انجام پذيرد و يا اين كه برخي از امور شرط لازم براي چيزي باشد ولي شرط كافي نيست. به اين معنا كه وجود اخلاص براي عملي شرط لازم و ضروري استجابت دعا و نيايش و استغفار و يا قبول و پذيرش هر عملي است ولي اين گونه نيست كه شرط كافي نيز باشد. بنابراين مي توان گفت كه امور ديگري نيز به عنوان شرط مي بايست وجود داشته تا عمل به شكل كامل و يا اكمل خودنمايي كند.
بي گمان آن چه در درستي و صحت عمل لازم و ضروري است ايمان و اخلاص است و اين مسأله، امري قلبي و باطني مي باشد ولي اين دليل نمي شود كه امور ديگري نيز در تحقق و يا تأثيرگذاري آن دخيل نباشد.

دل پاك همراه با حدود شرعي

بارها از كساني شنيده ايد كه مي گويند آن چه مهم است دل پاك و خالص است. زنان و مرداني را ديده ايد كه با آن كه نامحرم هستند به هم دست مي دهند و هنگامي كه از ايشان پرسيده مي شود كه اين عمل گناه است مي گويند: ما كه قصد گناه نداريم آن چه مهم است دل پاك است كه ما آن را داريم و بي قصد و نيت گناه و يا تهييج شهوت اين كار را انجام مي دهيم.
در برابر اين گفتار و رفتار اين دسته از اشخاص مي بايست گفت كه قصد و نيت پاك و خالص در ديدار با نامحرم شرط لازم است ولي اين شرط كافي نيست و مي بايست حدود شرعي چون عدم تماس بدني ميان نامحرم انجام پذيرد تا گناهي تحقق نيابد.
درگذشته برخي از صوفيان و درويشان بر اين باور بودند كه آن چه مهم است دست يابي به يقين از راه عبوديت است و چون ايشان به مقامات عالي يقين يعني فراتر از علم اليقين و عين اليقين به مرتبه حق اليقين رسيده اند، ديگر نيازي نيست كه مسايل شريعت را مراعات نمايند و نماز و روزه بگيرند؛ زيرا اين امور براي كساني است كه در راه هستند و كسي كه به مقصد و مقصود رسيده است اين امور مانع مي باشد و هيچ تأثيري در زندگي كمالي شخص ندارد.
اين درحالي است كه يقين كامل براي همگان مؤثر نمي شود و اين يقين چنان كه از آيات قرآني به دست مي آيد در زمان مرگ است كه ديده ها به حقايق ملكوتي گشوده مي شود. اين در حالي است كه حتي اگر شخصي به مرگ اختياري به اين مقام برسد و داراي قيامت صغرا و حتي قيامت كبراي اختياري شود و در زندگي دنيوي خويش قيامت كبرا را تجربه كند و ببيند، باز بي نياز از شريعت نيست؛ زيرا انسان تا زماني كه در جهان مادي است در معرض خطر است و اين خطر نسبت به اهل بصيرت و كساني كه مردگان بيدار هستند بسي بيش تر است و احتمال گمراهي آنان بيش تر مي رود چنان كه داستان بلعم باعورا در قرآن حكايت از همين جماعتي دارد كه به مقام شهود و حق اليقين رسيده بودند ولي در نهايت گرفتار دنيا شدند و نتوانستند از خطر وسوسه هاي ابليسي بگريزند.
از اين مهم تر، كساني از اولياي به حق الهي همانند امير مؤمنان علي(ع) با اينكه در مقام شهودي نشسته است كه: لو كشف الغطاء لما ازددت يقينا؛ اگر پرده ها كنار رود چيزي بر يقين من افزوده نمي شود، با اين همه كه در اوج نشسته است ولي نه تنها دست از شريعت باز نمي دارد بلكه به آن بيش تر تمسك مي كند و عبادت هايش را افزايش مي دهد كه هيچ كسي جز همان معصومان(ع) به آن نمي رسند.
بنابراين نمي توان از آداب به عنوان شرط كافي گذشت هر چند كه نياز به شرط لازم و ضروري به نام اخلاص وجود دارد؛ زيرا اخلاص است كه به عنوان عمود و ستون خيمه استغفار آن را برپا مي دارد و اصولا نتايج و پيامدهايي كه براي استغفار بيان مي شود در صورت تحقق آن است و اما آداب تنها به عنوان علل تسريع بخش و مانند آن عمل مي كند.
با اين همه كسي منكر اين نيست كه نمي بايست براي برپايي خيمه استغفار تنها به ستون خيمه بسنده كرد و به سراغ طناب هاي نگه دارنده در چهار سوي چادر نرفت و آن را به زمين ميخكوب نكرد؛ زيرا هر يك از اين طناب هاي كناري، افزون بر زيباسازي و آراستن چادر به شكل مطلوب، موجب مي شود كه چادر در برابر باد، مقاومت بيش تري داشته باشد.
آداب استغفار نيز اين گونه است كه هم موجبات آراستن آن را فراهم مي آورد و هم موجبات تسريع و استواري آن را سبب مي شود. بر اين اساس است كه آيات قرآني با آن كه اصل را بر اخلاص مي گذارد ولي از آداب آن نيز چشم نمي پوشد و اين گونه نيست كه آداب استغفار امري تفنني و از سر آراستن محض و صرف باشد.
به هر حال براي هر عبادت، ذكر و عملي كه بنده مومن انجام مي دهد، آداب و شرايطي است و در صورتي آن عمل براي او مفيد خواهد بود كه با شرايط و آرامش به جا آورده شود و استغفار به درگاه الهي نيز از اين قاعده مستثنا نيست و آداب و شرايطي دارد.

پشيماني از گناه، شرط اصلي استغفار

از مهم ترين شرط استغفار كه در آيات بدان اشاره شده اين است كه بنده واقعا از گناه و خطاهاي خود پشيمان باشد و به سوي خدا بازگردد. در حقيقت معناي جمله «استغفرالله ربي و اتوب اليه» اين است كه خدايا من از تو طلب آمرزش مي كنم و به سوي تو بازمي گردم. بازگشت به سوي خدا زماني به طور واقعي محقق خواهد شد كه بنده از صميم قلب از گناهان و راه خطايي كه در پيش گرفته پشيمان باشد و كوتاهي هايي را كه تاكنون مرتكب آن شده جبران كند و به معناي واقعي به سوي خدا بازگردد.
بر همين اساس در آيات فراواني كه سخن از استغفار و توبه به ميان آمده بي درنگ، كلمه «اصلح» به كار رفته است و معناي اصلاح همان جبران خرابي ها و خطاهاي گذشته است.
در روايتي نيز نقل شده كه شخصي بدون توجه به معنا و شرايط استغفار، ذكر «استغفرالله ربي و اتوب اليه» را در حضور علي(ع) بر زبان جاري مي كرد. حضرت بشدت بر او خشم گرفت و فرمود: آيا مي داني حقيقت و معني و شرايط استغفار چيست؟ استغفار شش شرط دارد: اول: پشيماني از گناه، دوم: تصميم بر عدم بازگشت به گناه، سوم: حقوق مردم را كه از آنان ضايع كرده اي جبران كني، چهارم: هر تكليف واجبي را كه از تو فوت شده قضا نمايي، پنجم: گوشت هايي را كه از حرام بر اندامت روييده است با اندوه ذوب نمايي، ششم: به همان اندازه كه جسم تو شيريني معصيت را چشيده ، سختي طاعت به او بچشاني. (نهج البلاغه، كلمه 714). 
در روايتي نيز امام رضا (ع) فرمود: كسي كه از گناهي استغفار مي كند، در حالي كه آن را مرتكب مي شود، مانند كسي است كه خدا را به مسخره گرفته است. 
بنابراين با توجه به اين آيات و روايات، استغفار حقيقي استغفاري است كه انسان واقعا از گناهي كه مرتكب شده پشيمان باشد و به آن باز نگردد و حقوق مردم و حقوق الهي را كه ضايع كرده، جبران كند و بدهي مردم را بپردازد، اگر حق كسي را ضايع كرده از آنان طلب رضايت نمايد و اگر خمس يا زكاتي بدهكار است، پرداخت كند، نماز و روزه قضايش را به جا آورد يا تصميم بگيرد كه همه اين امور را انجام دهد و در اين صورت استغفار او استغفار واقعي خواهد بود. 
قرآن در آيات چندي شرايط و آداب استغفار را برمي شمارد كه مهم ترين آن ها پس از اقرار به ايمان و تسليم واقعي در برابر خداوند (آل عمران آيه 391 و مومنون آيه 901) توجه به ربوبيت خداوندي است و اين كه باور كند خداوند همان پروردگاري است كه همه هستي را مديريت و تدبير مي كند تا هر موجودي با توجه به ظرفيت ها و استعدادهاي خويش به مقام شايسته و بايسته خويش دست يابد و اين كه خداوند هيچ چيزي را ناديده نمي گيرد و از كوچك و بزرگ و خرد و كلان آگاه است و هيچ امري بيرون از دايره اذن و مشيت او اتفاق نمي افتد. 
بنابراين همان خداوند است كه براي رهايي بشر از تبعات و آثار گناه به ياري او مي شتابد و با پذيرش استغفار وي مي كوشد تا او را در مسير كمالي قرار دهد و آثار گناه را از وي و پيرامونش بزدايد. (آل عمران آيه 741 و 391 و اعراف آيات 32 و 151 و آيات ديگر).

باور به ولايت خداوندي

شرط ديگر آن كه به ولايت مطلق خداوند باور داشته باشد و به اين مساله متوجه گردد كه خداوند از بنده خويش چيزي فراتر از توان و قدرتش نخواسته است و اگر خطا و اشتباهي كرده اگر توبه طلب آمرزش كند خداوند به رحمانيت و غفوريت خويش او را مي آمرزد و از سر تقصيرات وي مي گذرد. (بقره آيه 682 و اعراف آيه 551) زيرا ولايت خداوند تنها ولايت قدرت و اقتدار نيست بلكه ولايت دوستي و محبت و مهر نيز است و تنها چيزي كه از بنده خويش مي خواهد دست يابي به مقام عبوديت و تقرب ذات و بهره مندي از كمالات است. (همان). 
براي اين كه انسان همواره ملتفت خداوند باشد و ولايت الهي و ربوبيت او را در پيش چشم خويش داشته باشد بهتر آن است كه ذكر خداوندي را بسيار كند تا غفلت بر دلش خانه نكند. از اين رو از آداب استغفار ذكرالله بيان شده است و خداوند در آيه 531 سوره آل عمران از مومنان مي خواهد كه پس از هر گناه و خطايي نسبت به ديگري و يا ستم به خود با ذكرالله خود را در جايگاه استغفار قرار دهند. 
در آن هنگام كه شخص استغفار كننده مي كوشد تا به خدا نزديك شود، دو كار مثبت را مي تواند انجام دهد 1- ذكر صفات كمالي خداوند است تا با بهره گيري از آن صفات خود را به وي نزديك كند. در برخي از روايات بيان شده است كه انسان مومن مي بايست از خدا به سوي خدا بگريزد. اين كه در آيه آمده است «ففروا الي الله» و مشخص نساخته از چه كسي به سوي خدا بايد گريخت، برخي گفته اند كه مراد آن است كه از غير خدا به خدا بايد گريخت و اين غير خدا شامل همه چيز است ولي مي توان گفت كه گاه مي بايست از خدا به سوي خدا گريخت و اين همان دعاي معروف است كه مي فرمايد: اني اعوذ بك منك؛ من از خودت به خودت پناه مي برم. به اين معنا كه از اسماي جلالي چون خشم و غضب و انتقام به اسماي جمالي چون رحمت و غفوريت پناه مي برم. 
بنابراين شخص مي بايست با تمسك و توسل به اسما و صفات جمالي بكوشد تا از صفات جلالي خداوند در امان باشد. آيه 151 تا 551 سوره اعراف و نيز 901 سوره مومنون و هم چنين 811 همين سوره به خوبي بيان مي كند كه بيان صفات كمالي خداوند در هنگام درخواست آمرزش بسيار نقش سازنده و تاثيرگذاري را ايفا مي كند. بنابراين با بيان اين كه خداوندا تو ارحم الراحمين و خيرالراحمين هستي (مومنون آيه 901 و 811) و يا اين كه تو خيرالغافرين و بهترين آمرزش كنندگان مي باشي، مي توان به او نزديك شد و از اسماي جلالي چون انتقام و مانند آن در امان ماند. 
2-از آن جايي كه انسان خطاكار و گناهكار براي خود در پيشگاه ايزد منان جايگاه و مقامي نمي يابد بهتر آن است كه براي بهره مندي كامل و سريع از رحمت و غفوريت خداوند، ديگران را كه در پيشگاه وي داراي ارج و مقام و منزلت هستند واسطه و وسيله ساخت. از اين رو آياتي نيز به اين مسئله به عنوان يكي از آداب استغفار توجه مي دهد و از آنان مي خواهد كه در هنگام استغفار از انسان هايي كه در پيشگاه خداوند از محبوبيت و قرب منزلت بهره مند هستند استفاده كنند. از جمله اين آيات مي توان به آيه 46 سوره نساء اشاره كرد كه تمسك و توسل جستن به پيامبران را براي آمرزش خواهي بيان مي كند. 
البته آيه 79 و 89 سوره يوسف نيز كه درباره طلب استغفار فرزندان يعقوب(ع) مي باشد مي تواند در اين مسئله مفيد باشد؛ زيرا اين درخواست برادران كه در آيات گزارش شده و خداوند در برابر آن تنها به نقل بسنده كرده خود بيانگر اين مطلب است كه دعاي اشخاصي كه در پيشگاه خداوند از جايگاه بلندي برخوردار هستند مي تواند بسيار مفيد و سازنده باشد و در استجابت دعا و پذيرش استغفار تأثيرگذار گردد. 
از نظر قرآن در ميان اولياي الهي و پيامبران (ص) نمي توان نقش ويژه پيامبر ختمي مرتبت(ص) را ناديده و دست كم گرفت. از نظر قرآن، پيامبر اكرم(ص) از كساني كه استغفار و واسطه شدن او چنان با ارزش است كه هيچ كسي را نمي توان در سطح وي برشمرد. از اين رو برخي از مردم را كه گمان مي كردند توسل به ايشان همانند عدم توسل به آن حضرت در استجابت و پذيرش استغفار است، مورد سرزنش قرار مي دهد و بيان مي كند كه نمي توان استغفار آن حضرت(ص) را همانند استغفار ديگران برشمرد. و لذا از مردم مي خواهد تا آن حضرت را براي پذيرش استغفار، واسطه و وسيله قرار دهند.(فتح آيه 11)

زمان و مكان استغفار

از آداب استغفار آن است كه شخص افزون به اعتراف به خطا و گناه (اعراف آيه 32 و انبياء آيات 78 و 88 و قصص آيه 61) در زمان هاي خاصي چون شب جمعه (يوسف آيه 89) و هم چنين هنگام سحرگاهان (آل عمران آيه 71 و يوسف آيه 89) بدان بپردازد؛ زيرا نقش و اقتدار زمان ها و يا مكان هاي خاص قابل انكار نيست. 
به سخن ديگر، گرچه استغفار محدود به زمان و مكان خاصي نيست، اما خداوند براي برخي زمان ها و مكان ها اقتدار و قداست خاصي قائل شده است و استغفار در اين زمان ها و مكان ها را زودتر اجابت مي كند. 
از جمله اوقاتي كه استغفار در آن بسيار سفارش شده، استغفار در سحرگاهان است. قرآن كريم در آيه 61 ذاريات به متقين وعده بهشت جاويدان را مي دهد و سپس علت چنين پاداشي به آنان را شب زنده داري و استغفار در سحرگاهان برمي شمارد: آنان اندكي از شب را مي خوابيدند و در سحرگاهان استغفار مي نمودند. 
در آيه اي ديگر نيز قرآن به يكي از مكان هاي استغفار يعني سرزمين مني اشاره مي كند و مي گويد: سپس از همان جا كه مردم (به سوي مني) كوچ مي كنند، كوچ كنيد و از خدا آمرزش بطلبيد كه خدا آمرزنده مهربان است. مني، مشعر و عرفات از جمله سرزمين هاي بسيار مقدسي هستند كه دعا و استغفار در آن تأثير فوق العاده اي دارد. از اين رو در روايتي اميرالمؤمنين(ع) نقل مي كند: از پيامبر اكرم(ص) سؤال شد: گناه چه كسي در اين سرزمين بزرگتر است؟ آن حضرت(ص) فرمود: گناه كسي كه از اين سرزمين (مقدس) خارج شود و گمان كند خدا او را نيامرزيده است.
البته زمان و مكان هاي مقدس اختصاص به اين موارد مذكور ندارد، بلكه زمان و مكان هاي ديگري از جمله ماه مبارك رمضان، شب هاي قدر، بارگاه مطهر هر يك از اهل بيت(ع) و عتبات عاليات و هم چنين برخي از اولياي ديگر نيز وجود دارد كه مومنان مي توانند به ريسمان رحمت خدا در اين زمان ها و مكان ها چنگ بزنند و آمرزش گناهان خود را طلب كنند.

آثار و نقش استغفار در زندگي

براي چنين استغفار كاملي مي توان آثار و دستاوردهاي مختلفي برشمرد كه در سه دسته تقسيم مي شوند:
1- آمرزش و عفو گناهان يا دفع آثار گناه: مهم ترين دستاورد استغفار اين است كه خداوند از خطا و تقصير بنده مي گذرد و او را در مقام غفران خويش قرار مي دهد.
قرآن كريم در اين باره مي گويد: كسي كه كار بدي انجام دهد يا به خود ستم كند، سپس از خداوند استغفار نمايد خداوند آمرزنده و مهربان است (نساء آيه 011) البته آياتي ديگر چون آيه 46 سوره نساء و آيه 61 سوره قصص و 391 تا 591 سوره آل عمران و نيز آيه 85 سوره بقره و آيه 32 سوره اعراف و 78 و 88 سوره انبياء نيز بر اين نقش سازنده استغفار در زندگي دنيوي و اخروي بشر اشاره مي كند.
بنابراين بندگان گناهكار خداوند بايد براي آمرزش گناهان خويش به درگاه او روي آورند و بدانند كه خداوند، گناهان آنان را هر چند زياد و عظيم باشد خواهد بخشيد؛ زيرا خود در آيات فراوان ديگر اين وعده را به مومنان داده است كه از جمله مي توان به خطاب خداوند در سوره «زمر» به پيامبر(ص) اشاره كرد كه مي گويد: بگو اي بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ايد از رحمت خدا مأيوس نشويد كه خداوند همه گناهان را مي آمرزد. در روايتي نيز پيامبر اكرم(ص) فرمود: براي هر دردي دارويي است و داروي گناهان، استغفار است. از امام صادق(ع) نيز روايت شده كه آن حضرت فرمود: هر كس در شبانه روز هفتاد مرتبه استغفار نمايد، خداوند هفتصد گناه از گناهانش را محو مي كند.
تأكيد بر استغفار ازهر خطا و گناهي آن چنان در روايات زياد است كه در برخي از روايات از انسان خواسته شده كه هرگاه از جمعي جدا شديد، آغاز به استغفار كنيد كه شايد گناه و خطايي را مرتكب شده باشيد كه آثار و تبعات آن بماند و خود از آن آگاه نباشيد؛ زيرا به طور طبيعي در هر مجلس و نشستي انسان سخناني مي گويد كه گاه لغو و بيهوده است هر چند كه تهمت و غيبتي نداشته باشد. هم چنين در روايات است كه پيامبر بسيار استغفار مي كرد و يكي از اعمال شبانه روز ايشان استغفار بود.
درباره نقش استغفار همين بس كه آدمي براي دست يابي به مقامات كمالي، لازم و ضروري است كه همواره خود را در پوشش غفران الهي قرار دهد و اين با بهره مندي از استغفار شدني است.
2- رفع عذاب و بلا: گناه و معصيت به طور يقين عذاب الهي را در دنيا و آخرت به دنبال دارد و بسياري از بلاهاي آسماني از جمله زلزله و سيل، جنگ هاي ويرانگر و مرگ هاي ناگهاني، معلول گناهان و طغيان بشر است و يكي از عواملي كه نقش به سزايي در رفع اين بلاها و نيز عذاب اخروي دارد، استغفار است. قرآن كريم مي گويد: ]اي پيامبر[ تا تو در ميان مردم هستي خداوند آنها را مجازات نخواهد كرد و نيز تا آنها استغفار مي كنند خداوند عذابشان نمي كند. (انفال آيه 33)
از اميرالمومنين علي(ع) در اين باره نقل شده كه فرمود: روي زمين دو ابزار امنيت از عذاب الهي بود كه يكي از آنها وجود پيامبر اكرم بود كه با رحلت آن حضرت برداشته شد ولي ديگري استغفار است كه براي همگان وجود دارد.
خداوند در آيه 85 و 98 سوره بقره و هم چنين آيات 161 و 261 سوره اعراف و آيات 25 تا 85 سوره هود، ترك استغفار از سوي امت هاي پيشين را از عوامل گرفتاري آنان به عذاب هاي سنگين و سخت برشمارد و بيان مي كند كه چگونه آنان با ترك استغفار، خود را به نابودي و نيستي سوق دادند.
3-نزول نعمت و جلب بركات: استغفار افزون بر اين كه آمرزش گناهان و رفع بلاهاي آسماني را درپي دارد، نزول نعمت هاي بي پايان الهي را نيز به همراه خواهد داشت. از اين رو حضرت نوح به قوم گناهكار خويش مي گويد: از پروردگار خود طلب آمرزش كنيد كه او بسيار آمرزنده است تا باران هاي پربركت آسمان را پي درپي بر شما بفرستد و شما را با دادن اموال و فرزندان فراوان، كمك كند و باغ هاي سرسبز و نهرهاي جاري دراختيارتان قرار دهد. (نوح آيات 01 تا 21).
گناه چنان كه آيات بسياري در قرآن بيان مي كند، از مهم ترين علل و عوامل بسته شدن درهاي رحمت است و موجب مي شود تا زمين از رويش مفيد بازماند و آسمان در روزي خويش را بر آفريده ها ببندد و در اين ميان نه تنها انسان آسيب مي بيند بلكه ديگر آفريده هاي موجود در زمين نيز گرفتار خشم الهي مي شوند و آسيب مي بينند. خداوند ريزش باران و بسياري از نعمت ها را، در زمان استغفار دانسته و با اشاره به نقش كليدي و اساسي استغفار مردم را به انجام آن دعوت مي كند. اين مطلب به عناوين مختلف در آياتي چون آيه 01 تا 31 سوره نوح و نيز آيه 3 سوره هود و هم چنين روايات و ادعيه بيان شده است.
در آيات و روايات عامل مهم كاهش بركات و نزول بلاهاي مختلف را گناه برشمرده است كه ترك زكات و انفاق هاي مالي يكي از آن ها مي باشد. در دعاهاي ماثور بيان شده است كه گناه، عامل جلب خشكسالي و فقر و نكبت و عذاب هاي گوناگون است كه از آن جمله مي توان به دعاهاي علي(ع) به ويژه دعاي كميل كه حضرت آن را از خضر براي كميل بن زياد نخعي نقل مي كند اشاره كرد. آن حضرت مي فرمايد: خدايا گناهاني را بيامرز كه بلاها را نازل مي كند و خدايا بيامرز گناهاني كه موجب دگرگوني نعمتها مي گردد.
فقيه و عارف بزرگ، فيض كاشاني(ره) درباره اهميت و ارزش استغفار چنين مي سرايد:
ز هر چه غير يار، استغفرالله
ز بود مستعار، استغفرالله
دمي كان بگذرد بي ياد رويش
از آن دم بي شمار استغفرالله
سرآمد عمر و يك ساعت ز غفلت
نگشتم هوشيار، استغفرالله
نكردم يك سجودي در همه عمر
كه آيد آن به كار استغفرالله
ز كردار بدم صدبار توبه
ز گفتارم هزار استغفرالله
شدم دور از ديار يار اي فيض
من مهجور زار استغفرالله

استغفار در روايات

امام زمان حضرت مهدي- عجل الله تعالي فرجه الشريف- فرموده اند: لو لا استغفار بعضكم لبعض لهلك من عليها؛ اگر طلب مغفرت و آموزش برخي از شما براي يكديگر نبود، تمام اهل زمين هلاك مي گشتند. (دلائل الامامه، ص 792).
اين مطلب ا زامام زمان(عج) در حديثي طولاني كه خطاب به فرزند مهريار است، بيان شده است. آن حضرت(عج) شيعيان را به استغفار و دعا در حق يكديگر ترغيب مي كند؛ زيرا از آثار و بركات آن رفع عذاب از روي زمين و اهل آن است، چنان كه از آيات قرآن استفاده مي شود كه دو چيز عامل ايمني زمين از عذاب الهي در اين دنياست: 
1-وجود پيامبر(ص) آنجا كه خداوند متعال مي فرمايد: تا تو در ميان مردم هستي، هرگز خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
2-استغفار: خداوند متعال مي فرمايد: خداوند آنان را درحالي كه استغفار مي كنند، هرگز عذاب نخواهد كرد.(انفال.33)
بنابراين از اين حديث دو نكته استفاده مي شود: 1. گناه باعث هلاكت و عذاب مردم در همين دنيا مي شود. 2. استغفار سبب مغفرت است، خصوصاً اگر در حق همديگر استغفار كنند. درباره اهميت استغفار و آثار مثبت آن براي آدمي رواياتي نقل شده كه برخي از آن ها عبارتند از:
1-علي(ع) فرمود: «الاستغفار يمحوالاوزار: «استغفار، گناهان را پاك مي كند» (ميزان الحكمه، ج9، ص84.43
2-و نيز فرمود: «عجبت لمن يفنط و معه الاستغفار: در عجبم از كسي كه نوميد است، در حالي كه او استغفار را دارد». (نهج البلاغه، حكمت 78)
3-پيامبر اكرم(ص) فرمود: «ادفعوا ابواب البلايا بالاستغفار: درهاي بلا را با استغفار ببنديد». (مستدرك الوسائل، ج5، ص813)
4-و نيز از آن حضرت اين گونه روايت شده است:
انه ليغان علي قلبي و اني لاستغفرالله في كل يوم سبعين مره : گاهي قلبم را غبار مي گيرد و من به همين سبب روزي هفتاد بار استغفار مي كنم. (ميزان الحكمه، ج9، ص6435)
امام خميني(ره) در تبيين اين روايت در تفسير سوره حمد چنين مي فرمايد: «پيغمبر اكرم(ص) در عين حالي كه يك موجود الهي بود، به ايشان نسبت مي دهند كه فرمود: ليغان علي قلبي و اني لاستغفرالله في كل يوم سبعين مره . همين معاشرت كردن با افراد ناباب، همين موجب يك كدورتي مي شود. اين، باز مي دارد او را به همان مقدار، از آن مرتبه اي كه مي خواهد باشد. به همين سبب هر روز هفتاد بار استغفار مي نمود. (امام خميني(ره)، تفسير سوره حمد، ص 65)

امید صالحی بازدید : 7 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (0)

در بسيارى از آيات قرآن استغفار و توبه باهم آمده ، مانند سوره هود كه مى فرمايد:
(وان استغفروا ربكم ثم توبوااليه )(161)
(و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه )(162)
(فاستغفروه ثم توبوااليه )(163)
(واستغفروا ربكم ثم توبوا اليه )(164)

و عموم علماى اخلاق و دانشمندان اسلامى مبحث توبه و استغفار را در كتب خود يك جا مورد بحث قرار داده اند و در دعاها نيز استغفار و توبه باهم آمده است . اينك اين سؤ ال مطرح است كه ، آيا فرقى ميان استغفار و توبه است يا خير؟
در جواب اين سؤ ال ، بزرگان دو نظر را طرح كرده اند:
گروهى معتقدند كه فرقى ميان استغفار و توبه نيست . براى آنكه استغفار و توبه يكى است و توبه تاءكيد استغفار است .
ولى گروهى ديگر ميان آن دو فرق گذارده اند، به آن جهت كه استغفار مقدم بر توبه است و تقدم استغفار بر توبه به اين معناست كه انسان بايد خود را از گناهان پاك سازد و سپس خود را به اوصاف الهى بيارايد. در واقع استغفار، توقف در مسير گناه و شستشوى خويشتن است و توبه بازگشت به سوى اوست كه وجودى است بى انتها.
استغفار به معناى شستشو است و توبه به معناى كسب كمالات است ،مانند شخص آلوده كه بايد اول لباس چركين را از تن بيرون بياورد و خود را شستشو بدهد و بعد لباس پاكيزه به تن كند. يا بايد ابتدا جاروب كند، سپس ‍ زمين را فرش كند.(165)
استغفار، طلب كردن مغفرت از خداى آمرزنده است ولى توبه عبارت از پشيمانى است ؛البته با تصميم بر ترك گناه و برگشت نكردن به آن .
هدف از توبه انبيا و اولياى الهى 
اصولا يكى از سؤ الات ديگرى كه بسيارى از مردم در مبحث توبه مطرح مى كنند، آن است كه چگونه انبياى الهى و پيشوايان معصوم عليه السلام كه خود مربى و معلمان معصوم امت هستند، پيوسته در گريه و توبه و استغفار و انابه فرو رفته و از خداوند طلب آمرزش داشته و كلماتى را بر زبان جارى مى كرده اند كه شايسته انسانهاى گنهكار است ؟
قرآن كريم درباره پيامبرانى چون حضرت آدم عليه السلام گويد:
قالا ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين (166) آن دو گفتند خدايا، ما در پيروى شيطان بر خود ستم كرديم و اگر تو ما را نبخشى و رحم نفرمايى مسلما از زيانكاران خواهيم بود و حضرت نوح عليه السلام گويد :و الا تعفرليى و ترحمى اكن من الخاسري و اگر مرا نبخشى و رحمم نكنى من از زيانكارانم ، و حضرت ابراهيم عليه السلام گويد: ربنا و ثقبل دعاء ربنا اغفرلى و لوالدى پروردگار، دعاى ما را مستجاب كن ، پروردگار، مرا و پدر و مادر مرا بيامرز
و حضرت موسى عليه السلام گويد: قال رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى پروردگار، من بر خويشتن ستم كردم از من بگذار و مرا بيامرز و نيز حضرت سليمان ، داوود و يونس كه به درگاه خدا طلب و آمرزش مى كنند و يا حضرت امام اميرالمومنين على (ع ) در دعاها و زمزمه هاى سوزناكش ‍ طلب غفران مى نمايد و حتى به فرزندش امام حسن عليه السلام توصيه مى كند: يا بنى و ابك على خطيبك فرزندم بر خطا هايت گريه كن و يا در دعاى كميل مىفرمايند :(اللهم اغفرلى الذنوب التى تهتك العصم ......) تا آنجايى كه مى گويد: (اللهم اغفرلى كل ذنب اذنبته و كل خطيبهاخطاتها)، خدايا، بيامرز بر من گناهانى كه موجب هتك عصمت مى شود

خدايا، بيامرز بر من گناهانى كه باعث نزول بدبختيها مى شود .
خدايا، بيامرز، بر من گناهانى كه موجب دگرگونى نعمتها مى شود،
خدايا بيامرز بر من گناهانى كه موجب حبس دعاست .
خدايا، بيامرز هر گناهى كه كرده ام و هر خطايى كه از من سرزده است .
و يا مى فرمايد، ظلمت نفسى و اغفر زلتى و يا امام حسين عليه السلام در دعاى عرفه مى فرمايند: عظمت خطيتى فلم يفضحنى و راثى على المعاصى فلم يشهرنى خطايم بزرگ شد و رسوايم نكردى و ديدى مرا به گناه و معرفى ام نكردى .
(ياالهى المترف بذنوبى فاغفرهالى )
اى خدا، منم معترف به گناهان خودم ، پس بر من آنها را بيامرز.
و يا مناجات امام زين العابدين عليه السلام در دعاى ابوحمزه ثمالى ، دعاهاى شعبانيه و غيره ؛همگى حاوى اين گونه تعابير است .
گروهى حضرت اميرالمؤ منين ، على عليه السلام را در برابرش ستودند، فرمود: اللهم انك بى من نفسى ، وانا اعلم بنفسى منهم اللهم اجعلنا خيرا مما يظنون ، واغفرلنا ما لا يعلمون (167)
خداوندا، تو نسبت به من از خود من آگاهترى و من آگاهتر به خودم از آنها هسستم ؛خداوندا، ما را بهتر از آنچه گمان مى كنند، قرار ده و آنچه را نمى دانند، بر ما ببخش .
اينك اين سؤ ال مطرح مى شود؛هرگاه هدف از توبه پاك كردن فضاى روح از آلودگى گناهان است ، هدف از توبه انبياء و اولياى الهى كه پيراسته از گناهند، چيست ؟
1 - شيوه آموزشى و تعليم دارد؛ 
پيامبران و اولياى الهى از نظر گفتار و رفتار، الگوى امت بوده اند و براى ارشاد و هدايت مردم مبعوث شده اند. آنان با مناجاتهاى پرشور و استغفارهاى شديد و استوار خود به امت گنهكار راه استغفار و طلب آمرزش ‍ را تعليم كرده و آنان را در ادامه اين راه كمك مى كنند.(168)
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
ان رسول الله كان يتوب الى الله عزوجل كل يوم سبعتين مره من غير ذنب (169)
رسول خدا عليه السلام بدون ارتكاب گناهى در هر روز هفتاد مرتبه توبه مى كرد.
وخود حضرت رسول الله مى فرمايد:
والله انى لاستغفرالله واتوب اليه اكثر من سبعين مره (170)
به خدا سوگند من در هرروز بيش از هفتاد مرتبه به درگاه خداوند استغفار و توبه مى كنم .
اين شيوه جنبه آموزشى و تعليمى براى ديگران در برداشته است تا بياموزند كه هميشه در حال استغفار و توبه باشند.
2 - عصمت انبيا و اولياى الهى با استغفار و گريه آنان منافاتى  ندارد.
معمولا هر استغفار و آمرزش خواهى به خاطر گناه و معصيت نيست ، بلكه استغفار در اين گونه موارد معنى و مفهوم ديگرى دارد. آدمى همين كه خود را در محضر خدا دانست و با جان و دل پذيرفت كه خدا بر فكر و دل او آگاه و ناظر است و تمام گفته ها و اعمالش ضبط مى شود، در حالى كه حتى از اعمالى هم كه گناه نيست ، احساس خجالت و شرمسارى مى كند. اولياى خدا كه خود را در محضر خدا مى دانند، كوچكترين عمل خود چنان احساسى دارند كه ديگران ندارند و اين است فلسفه استغفار و مناجات و نيايشهاى پيامبر و امامان معصوم عليه السلام .
انتظار از افراد مختلف يكسان نيست  
هنگامى كه عده اى براى انجام يك خدمت اجتماعى پيشقدم مى شوند و تصميم مى گيرند كه ؛مثلا يك بيمارستان براى مستمندان بسازند، اگر يك فرد كارگر معمولى كه درآمدش براى مخارج خودش هم كافى نيست ، مبلغ مختصرى به اين كار كمك كند، بسيار شايان تقدير و تشويق است . اما اگر همين مبلغ را يك فرد بسيار ثروتمند و پولدار بدهد، نه تنها شايان تقدير نيست بلكه حس نفرت و ناراحتى و انزجار ديگران را بر مى انگيزد. يعنى همان چيزى كه نسبت به يك فرد خدمت قابل تحسين محسوب مى شد، از يك فرد ديگر، كار ناپسندى شمرده مى شود، با آن كه از نظر قانونى چنين شخصى به هيچ وجه مرتكب جرم و خلافى نشده است . دليل اين موضوع اين است كه انتظاراتى كه از هر كس مى رود، به امكانات او؛يعنى عقل ، علم ، ايمان ، قدرت و توانايى او بستگى دارد. اى بسا كارى كه انجام آن ، از يك نفر عين ادب ، خدمت ، محبت و عبادت شمرده مى شود اما از فرد ديگرى عين بى ادبى ، خيانت ، خلاف صميميت و كوتاهى در بندگى وا طاعت محسوب مى گردد. اكنون با توجه به اين حقيقت ، موقعيت پيامبران و امامان را در نظر بگيريم و اعمال آنها را با آن موقعيت فوق العاده عظيم ، مقايسه نماييم . آنها بامبداء جهان هستى مربوطند و شعاع علم و دانش بى پايان الهى بر دلهاى آنها مى تابد. حقايق بسيارى بر آنها آشكار است كه از ديگران مخفى است ، علم وايمان و تقواى آنها در عالى ترين درجه قرار دارد. خلاصه ، آنها به اندازه اى به خدا نزديكترند كه يك لحظه سلب توجه از خداوند براى آنها لغزشى محسوب مى شود. بنابراين جاى تعجب نيست ، افعالى كه ديگران مباح يا مكروه شمرده مى شود براى آنها ((گناه ))ناميده شود. گناهانى كه در آيات و سخنان پيشوايان دينى به آنها نسبت داده شده و يا خود در مقام طلب آمرزش از آنها برآمده اند، همه از اين قبيل است ؛يعنى ، مقام و موقعيت معنوى آنها، علم و دانش وايمان آنها آن قدر برجسته است كه يك غفلت جزئى در يك كار ساده معمولى كه بايد توجه خاص و هميشگى به خداوند داشته باشد، گناه شمرده شده است .
و جمله معروف حسنات الابرار سيئات المقربين ؛اعمال نيك خوبان ، گناه مقربان محسوب مى شود. ناظر به همين حقيقت است . (171)
غفلت را براى خود گناه مى دانند 
در انتهاى اين بحث مناسب است دعايى را كه دانشمند بزرگوار شيعه مرحوم ((مرحوم على بن عيسى اربلى )) در احوال حضرت موسى بن جعفر عليه السلام از آن حضرت نقل مى كند، ذكر نماييم ؛
امام هفتم عليه السلام دعايى دارد كه آن را هنگام سجده شكر مى خواند و در آن اقرار به انواع گناهان كرده واز خدا پوزش خواسته است :
رب عصيتك بلسانى ولو شئت و عزتك لاخرستنى و عصيتك ببصرى ولو شئت و عزتك لاكمهتنى و عصيتك بسمعى ولو شئت و عزتك لاصممتنى و عصيتك بيدى ولو شئت و عزتك لكنعتنى 
تا آنجا كه مى فرمايد:
و عصيتك بجميع جوارحى التى انعمت بها على ولم يكن هذا جزاك منى 
پروردگارا: تو را به زبانم نافرمانى كردم و به عزت خودت سوگند اگر مى خواستى ، لالم كرده بودى و تو را به وسيله چشمم معصيت كردم و به عزت خودت سوگند اگر مى خواستى ، كورم مى كردى و نافرمانيت را كردم به وسيله گوشم و اگر خواسته بودى به عزت خودت سوگند مرا كر مى كردى و معصيت تو را كردم به وسيله دست خود كه اگر مى خواستى به عزت خودت سوگند، دست مرا شل مى كردى . تا آنجايى كه مى فرمايد:تو را نافرمانى ومعصيت كردم به وسيله همه جوارح و اعضاى بدنم كه به من انعام كردى و اين پاداش تو نسبت به من نبود.
من هنگامى كه آن دعا را ديدم در فهم معناى آن زياد فكر كردم و با خود گفتم : چگونه اين گونه كلماتى كه اقرار به انواع گناهان است با عقيده شيعه كه معتقد به عصمت است جور درمى آيد؟
هر چه فكر كردم به جايى نرسيد، تا روزى فرصتى دست داد وبا(رضى الدين ابى الحسن على بن موسى بن طاووس )دريك جا بوديم اين اشكال را از او پرسيدم .
او فرمود: مؤ يد الدين علقمى وزير، همين سؤ ال را چندى پيش از من كرد و من درجواب او گفتم : اين نوع دعاها براى تعليم مردم بوده است . (جنبه تعليمى داشته )، بعد از اين پاسخ كمى فكر كردم و باخود گفتم : آخر اين دعا را حضرت موسى بن جعفر عليه السلام در سجده هاى نيمه شب خود مى خواند و در آن ساعتها كسى كنارش نبوده تا منظور آنها باشد؟ مدتى از اين واقعه گذشت ، روزى ((مؤ يد الدين محمد بن علقمى وزير))همين سؤ ال را از من كرد و من همان پاسخ اول و ايرادى كه به آن داشتم به او گفتم ، آنگاه اضافه كردم ؛شايد معنى صحيح اين دعا، جز اين نباشد كه حضرت آن را از باب تواضع و فروتنى نسبت به پروردگار عرضه داشته باشد ولى بيان ((ابن طاووس ))مشكل مرا حل نكرد و اين عقده همچنان در دلم ماند. تا آنكه سيد (ره ) از دنيا رفت . پس از گذشت روزگار درازى ، از توجهات امام موسى بن جعفر عليه السلام مشكلم حل شد. و پاسخ صحيح آن را يافتم كه اينك براى شما مى نويسم :
اوقات پيامبران و ائمه عليه السلام مشغول به ذكر خداست و دلهاى آنها بسته به جهان بالاست . همچنان كه امام صادق عليه السلام فرموده است :
(اعبدالله كانك تراه فان لم تره فانه يراك )
خدا را چنان عبادت كن ، مثل اين كه تو را مى بينى كه اگر تو او را نبينى ذات بارى تعالى هستند و به تمام معنى رو به سوى او دارند كه هرگاه لحظه اى از اين حالت غافل شوند و كارهاى مباحى از قبيل خوردن و آشاميدن آنهارااز اين حالت توجه باز دارد، آنها همين مقدار غفلت را براى خود گناه و خطا مى دانند واز خدا طلب آمرزش مى نمايند و گفته پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله كه فرمود: (انه ليران على قلبى وانى استغفر بالنهار سبعين مره ) و جمله معروف (حسنات الابرار سيئات المقربين ) اشاره به همين واقعيت است كه ما توضيح داديم .(172)

 

 

امید صالحی بازدید : 5 شنبه 09 آذر 1392 نظرات (0)

استغفار 
«بگو به آن بندگانم که در ارتکاب گناه زیاده روى کرده اند از رحمت خدا مأیوس نباشند، خداوند همه ى گناهان را مى بخشد او بخشاینده و مهربان است».

اگر ایمان و تلاش هاى انسان در مسیر ایمان، زمینه ساز امید است، باز بودن باب توبه، پذیرفته شدن شفاعت اولیاى خدا، و گستردگى رحمت خدا، یک رشته عواملى است که بذر امید را در مراحل بعد در قلوب انسان مى پاشند، یعنى پس از ایمان و تلاش، باید این عوامل را که قرآن به آنها اشاره مى کند عوامل درجه دوم براى ایجاد رجا و امید در قلوب دانست. اینک بیان آنها:

1. مغفرت گسترده خدا
نخستین عامل آفریننده امید در قلوب افراد با ایمان، پس از تلاش هاى شایسته، همان اعتقاد به رحمت گسترده خداوند است، خدایى که رحمت او بر خشم او مقدم مى باشد.
قرآن در مواردى بر این معنى، تصریح کرده و مى فرماید:
قُلْ یا عِبادىَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ.
«بگو به آن بندگانم که در ارتکاب گناه زیاده روى کرده اند از رحمت خدا مأیوس نباشند، خداوند همه ى گناهان را مى بخشد او بخشاینده و مهربان است. »
و در آیه دیگر مى فرماید:
...وَإِنَّ رَبَّک لَذُو مَغْفِرَة لِلنّاسِ عَلى ظُلْمِهِمْ....
«پروردگار تو به مردم در حالى که ستمکار و گناهکارند، داراى بخشایندگى است .»

این گونه آیات به خصوص آیه دوم، مربوط به آن نوع بخشایندگى است که گاهى بدون توبه شامل حال بندگان مى گردد، و اگر مقصود آن نوع از بخشایندگى بود که از طریق توبه عاید انسان مى گردد لفظ "على ظلمهم" درحالى که گنه کارند لزومى نداشت. گذشته از این، لحن آیه نخست، به گونه اى است که نمى توان آن را بر خصوص حالت توبه حمل کرد زیرا لحن آیه از یک رحمت وسیع و مغفرت گسترده حکایت مى کند و مى خواهد در دل بندگان بدور افتاده ، نور امید و بارقه رجا را روشن سازد.
نخستین عامل آفریننده امید در قلوب افراد با ایمان، پس از تلاش هاى شایسته، همان اعتقاد به رحمت گسترده خدا است، خدایى که رحمت او بر خشم او مقدم مى باشد.
 
2. استغفار فرشتگان
از عوامل امید آفرین، طلب آمرزش فرشتگان است زیرا حاملان عرش و آنها که پیرامون آن هستند در حق افراد با ایمان طلب آمرزش مى کنند آنجا که مى فرماید:
الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرشَ وَمنْ حَولَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُۆْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا وََسِعَتْ کلَّ شَىء رَحْمَةً وَعِلماً....
«فرشتگان حامل عرش و آنها که دور آن هستند با ستایش خدا، او را تسبیح مى گویند هم خود به خدا ایمان دارند و هم درباره افراد با ایمان طلب آمرزش مى کنند و مى گویند پروردگارا! رحمت و علم بى نهایت تو، همه جا را فرا گرفته است .»

3. شفاعت اولیاى الهى

سومین عامل رجا و امید، شفاعت اولیا خداوند است که قرآن از آن درباره رسول گرامى به عنوان «مقام محمود» نام مى برد و مى فرماید:
وَمِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَک عَسى أَنْ یَبْعَثَک رَبُّک مَقاماً مَحْمُوداً.
«بخشى از شب را با انجام نمازهاى نافله، بیدار و متهجد باش، شاید خدایت تو را به مقام بس پسندیده برگزیند .»
در آیه دیگر یادآور مى شود که شفاعت خدا پیامبر را تا آن حد مى پذیرد که او را راضى سازد آنجا که مى فرماید:
وَلَسَوفَ یُعْطِیک رَبُّک فَتَرْضى.
«خداى تو آن اندازه به تو مى دهد و در سایه شفاعت تو گنهکاران امت را مى بخشد که تو راضى شوى .»
 
و آخر دعوانا ان الحمدلله رب العالمین

زیاد طلب آمرزش کن تا به موفقیت دست یابی و آسوده خاطر گردی و روزی حلال و فرزندان شایسته داشته باشی. 


"وَ أَنِ استَغْفِرُوا رَبَّكمْ ثمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْكُم مَّتَعاً حَسناً إِلى أَجَل مُّسمًّى وَ یُؤْتِ كلَّ ذِى فَضل فَضلَهُ" 

و اینکه از پروردگارتان طلب آمرزش نمایید و سپس به سوی او بازگردید؛آنگاه به شما کالای نیک خواهد داد و تا مدتی شما را بهره مند می کند و به هر صاحب فضلی ،فضل و لطف خویش را می دهد. 

در حدیث آمده است:"هرکس زیاد استغفار نماید،خداوند هر مشکل و اندوه او را رفع می نماید و به او راه برون رفتی از هر بحران و تنگنایی می نماید.

امید صالحی بازدید : 5 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

بخشش، از اوست، امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوى ما باشد. آداب دعا و شیوه توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم و بدانیم كه عمل به دستورات خداوند، زمینه‏ى آمرزش ماست. و البته استغفار، براى گناهكار مایه‏ى آمرزش و براى نیكوكار اعتلاى درجه است. وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَكُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطایاكُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ (بقره 58) فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ (بقره 59) و (به خاطر بیاورید) زمانى را كه گفتیم در این قریه (بیت المقدس) وارد شوید و از نعمت هاى فراوان آن هر چه مى‏خواهید بخورید، و از در (معبد بیت المقدس) با خضوع و خشوع وارد گردید و بگوئید: " خداوندا گناهان ما را بریز تا ما شما را بیامرزیم، و به نیكوكاران پاداش بیشترى نیز خواهیم داد." (بقره 58) اما افراد ستمگر این سخن را تغییر دادند (و به جاى آن جمله استهزاء آمیزى مى‏گفتند) و لذا ما بر ستمگران در برابر این نافرمانى عذابى از آسمان فرستادیم. (بقره 59) لجاجت شدید بنى اسرائیل‏ در اینجا به فراز دیگرى از زندگى بنى اسرائیل برخورد مى‏كنیم كه مربوط به ورودشان در سرزمین مقدس است. در آیه اول" قریه" گر چه در زبان روزمره ما به معنى روستا است، ولى در قرآن و لغت عرب به معنى هر محلى است كه مردم در آن جمع مى‏شوند، خواه شهرهاى بزرگ باشد یا روستاها، و منظور در اینجا بیت المقدس و اراضى قدس است. (چنان كه در سوره‏ى مائده آیه 21 آمده) " حطه " از نظر لغت به معنى ریزش و پائین آوردن است، و در اینجا معنى آن این است كه:" خدایا از تو تقاضاى ریزش گناهان خود را داریم". خداوند به آنها دستور داد كه براى توبه از گناهانشان این جمله را از صمیم قلب بر زبان جارى سازند، و به آنها وعده داد كه در صورت عمل به این دستور از خطاهاى آنها صرفنظر خواهد شد، و شاید به همین مناسبت یكى از درهاى بیت المقدس را " باب الحطه" نامگذارى كرده‏اند، (و مراد از «سُجَّداً» نیز سجده‏ى شكر، بعد از ورود به مسجد است) چنان كه " ابو حیان اندلسى" مى‏گوید كه منظور از" باب" در آیه فوق یكى از بابهاى بیت المقدس است كه معروف به" باب حطه" است. (بنا به نقل تفسیر" الكاشف" در ذیل همین آیه) از اینجا روشن مى‏شود چرا در بعضى از روایات،" رجز " در آیه مورد بحث به یك نوع" طاعون" تفسیر شده كه به سرعت در میان بنى اسرائیل شیوع‏ یافت و عده‏اى را از میان برد به هر حال، خداوند به آنها دستور داد كه براى توبه از گناهانشان ضمن خضوع در پیشگاه خداوند، این جمله را كه دلیل بر توبه و تقاضاى عفو بود از صمیم دل بر زبان جارى سازند و به آنها وعده داد كه در صورت عمل به این دستور گناهانشان را خواهد بخشید، و حتى به افراد پاك و نیكوكارشان علاوه بر بخشش گناهان اجر دیگرى خواهد داد. ولى چنان كه مى‏دانیم، و از لجاجت و سرسختى بنى اسرائیل اطلاع داریم، عده‏اى از آنها حتى از گفتن این جمله نیز امتناع كردند و به جاى آن كلمه نامناسبى بطور استهزاء گفتند لذا قرآن مى‏گوید: " اما آنها كه ستم كرده بودند این سخن را به غیر آنچه به آنها گفته شده بود تغییر دادند" (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُم) " ما نیز بر این ستمگران به خاطر فسق و گناهشان، عذابى از آسمان فرو فرستادیم" (فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا یَفْسُقُونَ) واژه " رجز " چنان كه " راغب" در" مفردات" مى‏گوید: در اصل به معنى اضطراب و انحراف و بى‏نظمى است، مخصوصاً این تعبیر در مورد شتر به هنگامى كه گام هاى خود را نزدیك به هم و نامنظم- به خاطر ضعف و ناتوانى- بر مى‏دارد گفته مى‏شود. مفسر بزرگ" طبرسى" در" مجمع البیان" مى‏گوید: " رجز" در لغت اهل حجاز به معنى عذاب است، و حدیثى از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقل مى‏كند كه در مورد طاعون فرمودند: انه رجز عذب به بعض الامم قبلكم: «آن یك نوع عذاب است كه بعضى از امتهاى پیشین به وسیله آن معذب شدند.» و از اینجا روشن مى‏شود چرا در بعضى از روایات،" رجز " در آیه مورد بحث به یك نوع" طاعون" تفسیر شده كه به سرعت در میان بنى اسرائیل شیوع‏ یافت و عده‏اى را از میان برد. ممكن است گفته شود بیمارى طاعون چیزى نیست كه از آسمان فرود آید ولى این تعبیر ممكن است به خاطر آن باشد كه عامل انتقال میكرب طاعون در میان بنى اسرائیل گرد و غبارهاى آلوده‏اى بوده است كه به فرمان خدا با وزش باد در میان آنها، پخش گردید. عجیب اینكه یكى از عوارض دردناك طاعون آن است كه مبتلایان به آن گرفتار اضطراب و بى‏نظمى در سخن و در راه رفتن مى‏شوند كه با معنى ریشه‏اى كلمه" رجز" نیز كاملا متناسب است. این نكته نیز شایان توجه است كه قرآن در آیه فوق به جاى" فانزلنا علیهم" مى‏گوید :" فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا" تا روشن گردد كه این عذاب و مجازات الهى تنها دامان " ستمگران" بنى اسرائیل را گرفت و هرگز خشك و تر با هم نسوختند. علاوه بر این در پایان آیه جمله" بِما كانُوا یَفْسُقُونَ" را ذكر مى‏كند تا آن هم تاكید بیشترى بر این موضوع باشد، كه ظلم و فسقشان علت مجازاتشان گردید. با توجه به اینكه تعبیرات جمله مزبور، نشان مى‏دهد كه آنها بر این اعمال سوء اصرار داشتند و آن را ادامه مى‏دادند، معلوم مى‏شود هنگامى كه گناه به صورت یك عادت و حالت در جامعه متمركز گردید، احتمال نزول عذاب الهى در آن هنگام بسیار است. واژه " رجز " چنان كه " راغب" در" مفردات" مى‏گوید: در اصل به معنى اضطراب و انحراف و بى‏نظمى است، مخصوصاً این تعبیر در مورد شتر به هنگامى كه گام هاى خود را نزدیك به هم و نامنظم- به خاطر ضعف و ناتوانى- بر مى‏دارد گفته مى‏شود پیام‏های از آیه 58 1ـ تأمین معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمه‏اى بر آن است. «كُلُوا») ( «سُجَّداً» 2ـ براى ورود به مكان‏هاى مقدّس، احترام مخصوص لازم است. «ادْخُلُوا») ( «سُجَّداً» 3ـ بخشش، از اوست، امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوى ما باشد. «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ» 4ـ آداب دعا و شیوه توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادْخُلُوا») ( «سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ» 5ـ عمل به دستورات خداوند، زمینه‏ى آمرزش ماست. «ادْخُلُوا») ( «قُولُوا») ( «نَغْفِرْ لَكُمْ» 6ـ استغفار، براى گناهكار مایه‏ى آمرزش و براى نیكوكار اعتلاى درجه است. «نَغْفِرْ لَكُمْ خَطایاكُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» پیام‏های از آیه 59 1ـ ظلم و گناه، زمینه‏ساز تغییر و تحریف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا» 2ـ تا وقتى كه روش و شیوه كارى بیان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل كند، ولى بعد از بیان روشها، عذرى در تغییر آن نیست.«قِیلَ لَهُمْ» 3ـ جزاى تحریف گران قوانین الهى، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ» 4ـ همه‏ى پاداش‏ها و كیفرها مربوط به آخرت نیست، بلكه بعضى از كیفرها در همین دنیا صورت مى‏پذیرد. «فَأَنْزَلْنا») ( «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ» 5ـ اگر كج‏روى براى انسان عادت شد، قهر الهى فرا مى‏رسد. «كانُوا یَفْسُقُونَ»

 

منابع: 1- تفسیر نور ج1 2- تفسیر نمونه ج1 3- تفسیر مجمع البیان 4- تفسیر" الكاشف" (مطالب مربوط به آیه 58 سوره بقره) 5- مفردات راغب

امید صالحی بازدید : 5 دوشنبه 04 آذر 1392 نظرات (0)

استغفار بايد تواءم با توبه باشد
اين نكته را بايد توجه داشت كه استغفار يا طلب آمرزش بايستى تواءم با توبه باشد تا مورد قبول واقع شود و الا به صرف لقلقه زبان و تكرار در عصيت نتيجه اى حاصل نخواهد شد؛ همچنان كه در آياتى چند اشاره به اين موضوع شده است ؛ از جمله در آيه سوم از سوره هود مى فرمايد: و ان استغفروا ربكم ثم توبوا اليه و اين عبارت بعد از آنست كه خداى تعالى بيانى از نزول قرآن و اوصاف احكام آن بر وجه تفصيل مى نمايد و سپس چنين اشاره مى فرمايد كه : و ديگر انزال يا احكام و تفصيل قرآن بر وجه اكمل براى آنست كه آمرزش طلبيد از پروردگار خود از گناهان گذشته ؛ پس توبه كنيد و رجوع نماييد از معاصى به او؛ چه معرض از طريق حق ناچار است از رجوع به آن .
و همچنين در همين سوره آيه 54 در داستان حضرت هود عليه السلام است كه به قوم خود گفت : و يا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا اليه . كه اى گروه من استغفار كنيد و آمرزش طلبيد از پروردگار خود به ايمان پس باز گرديد به دو از عبادت غير او؛ و همچنين است كه در آيه 93 همين سوره حضرت شعيب ع هم به قوم خود چنين توصيه كرده است .
بروز صفت غفران در خداى تعالى منوط به امر توبه است
موضوع ديگر اين كه خداى تعالى بروز و ظهور آمرزش را منوط به امر توبه دانسته و شرايطى را هم متذكر شده است چنان كه در آيه 82 از سوره طه مى فرمايد: و انى لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى . بدرستى كه من هر آينه نيك آمرزنده ام ، كسى را كه توبه كرد و گرويد بر وحدانيت و به جميع آن چه پيغمبران از نزد من آورده اند و نيز عمل صالح به جاى آورد؛ يعنى اداء فرائض نمود، پس راه راست رفت و استقامت و ثبات نمود بر ايمان .
و از اينجاست كه حضرت سجاد سلام الله عليه پس از اظهار بيان هدايت به نور پروردگارى عرض مى كند: ذنوبنا بين يديك نستغفرك اللهم منها و نتوب اليك . بر اين اشاره كه چون فرمودى من براى تائب و مؤ من نيك آمرزنده ام ؛ پس من طلب آمرزش كرده و به سوى تو بازگشت مى كنم .
به رسول اكرم امر شد اين اطلاعيه را به سمع جهانيان برساند
بسيار جالب است كه خداى تعالى بعضى مطالب را به طور صراحت در قرآن مجيد بيان داشته و خواسته است تمام بندگان را از آن آگاه سازد؛ و اين هم لطفى به خصوص و داراى اهميتى شايان است كه نخواسته است بندگان خود را در پاره اى از اسرار خلقت بى خبر گذارد!
سوره الحجر آيه 48 نبى عبادى انى انا الغفور الرحيم اى پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم !! خبر ده بندگان مرا به آن كه آمرزنده ام كسى را كه آمرزش طلبد و بخشنده ام بر كسى كه توبه كند؛ و حقا چقدر اين عبارت اميدوارى مى دهد گناهكاران را و چگونه جراءت مى دهد كسانى را كه در مقام توبه طلب عفو و آمرزش مى كنند؛ گرچه در آيه بعد از آن كه عطف به همين آيه شريفه است مى فرمايد: و ان عذابى هو العذاب الاليم . و نيز خبر ده كه عذاب كردن من بسيار دردناك است ؛ و لكن نگارنده گويد كه اين عبارت بايد متمم عبارت اول باشد تا مكلفين به هر دو وجه توجه داشته و حالت خوف و رجاء را از دست ندهند و الا عبارت اول ترجيح دارد؛ زيرا كه خداى تعالى وصف خود را به مغفرت به اضافه صفت رحمت بيان داشته و در واقع تاكيد صفت عفو را نموده است .
طلب آمرزش مقدم بر خواسته هاى انبيا و اوصيا بوده است
و اين خود دستورى از جانب پروردگار عالم است كه به رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم امر به استغفار فرموده است سوره المؤ من ون آيه 118 و قل رب اغفر و ارحم و انت خير الراحمين .
و بگو اى محمد صلى الله عليه و آله و سلم پروردگارا بيامرز مرا در ترك مندوب ((و ساير مؤ منان را كه مرتكب معصيت شده اند)) و ببخشاى بر من ((و ايشان )) به رحمت واسعه خود كه تو بهترين رحم كنندگانى .
و همچنين حضرت آدم عليه السلام در همان اولين مرحله كه ترك اولى نمود عرض كرد: و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين : پروردگارا اگر نيامرزى ما را هر آينه باشيم از زيانكاران .
و نيز پيمبران ديگر هر كدام به مناسباتى چنين تقاضا داشتند؛ حضرت موسى عليه السلام عرض كرد: س 7 ى 150 قال رب اغفرلى و لاخى .... اى پروردگار من بيامرز من و برادر مرا؛ و البته اين دعا بر وجه انقطاع است به خدا و تقرب به او تا به سبب آن تحصيل ثواب و رفع درجات خود كرده باشند و اين موضوع قبلا گذشت كه انبيا را جايز نيست بر اين كه فعل قبيح از ايشان صادر شده كه محتاج به استغفار باشند.
و نيز حضرت نوح عليه السلام عرض كرد: س 71 ى 27 رب اغفرلى و لوالدى و لمن دخل بيتى مؤ من ا.... اى پروردگار من بيامرز مرا و از ترك مندوب و ترك اولى عفو فرماى و بيامرز پدر و مادرم و هر كس كه در آيد به خانه و منزل من ((يا به كشتى من )) در حالى كه مؤ من بوده باشند و بيامرز مردان مؤ من و زنان مؤ من ه را كه قبل از اين بودند و بعد از اين بيايند تا روز قيامت .
و همچنين سليمان عليه السلام عرض كرد: س 38ى 34 قال رب اغفرلى و هب لى ملكا لا ينبغى لاحد من بعدى .... يعنى اول گفت بيامرز مرا در آن چه از من صادر شده در ترك مندوب و سپس عرض كرد ببخش مرا پادشاهى كه نسزد و نشايد كسى را پس از من ؛ به درستى كه تو بخشنده اى ؛ و اين تقديم استغفار بر استيهاب به جهت مزيد اهتمام او است به امر دين و وجوب تقديم آن چه كه دعا را به حد اجابت رساند.
پس جا دارد كه امام عليه السلام هم با پيروى از منويات انبيا عليهم السلام عرض كند:
ذنوبنا بين يديك نسغفرك اللهم منها و نتوب اليك .
اخبار و روايات در باب استغفار
در خبر آمده است كه خوشا به حال كسى كه چون صحيفه عمل خود را بگشايد در زير هر گناهى استغفارى نوشته بيند.
سكونى : از ابيعبدالله عليه السلام نقل كرده كه رسول صلى الله عليه و آله و سلم فرموده : خير الدعاء الاستغفار بهترين دعا طلب آمرزش ‍ است ؛ و نيز از آن حضرت منقولست كه دلها را زنگهائيست مانند زنگ نحاس ((مس )) پس جلاى آن دهيد به استغفار؛ و چنين گفته شده كه هر كس استغفار بسيار كند حق تعالى او را از جميع غموم و اندوه و فرح دهد و از هر تنگنايى او را بيرون آورد و روزى دهد او را از جايى كه گمان نداشته باشد؛ و همچنين از ابى عبدالله عليه السلام نقل است كه هرگاه بنده استغفار بسيار كند صحيفه عمل او را كه به آسمان برند مانند ستاره اى درخشان باشد؛ و از امام رضا عليه السلام منقولست كه مثل استغفار مثل ورق است بر درخت كه از درخت ريزان بشود يعنى همچنان كه برگ از درخت مى ريزد گناهان از استغفاركنندگان ريزان مى شود؛ و سپس اضافه مى كند: كه هر كس استغفار كند از گناه و حال آن كه به آن گناه اصرار كند، مانند كسى است كه به خدا استهزاء كند ((پس مجرد استغفار كافى نباشد و تائب بايد بر عدم عود جازم باشد.))
جابربن عبدالله انصارى روايت كند از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه يكى از بنى اسرائيل روى بر زمين نهاد و گفت : اللهم انت انت و انا انا؛ انت العواد بالمغفرة و انا العواد بالذنوب يعنى بار خدايا تو خداوند جليلى و من بنده ذليل ؛ تو بسيار عودكننده به آمرزش و من بسيار عودكننده ام به گناه ، هاتفى آواز داد كه همچنين است كه تو گفتى ؛ سر بردار كه تو را آمرزيدم .
از حضرت صادق عليه السلام مرويست كه هر كس در عقب نماز صبح بگويد: استغفرالله الذى لا اله الا هو الحى القيوم و اتوب اليه حق تعالى براى او هفتصد گناه بيامرزد و نيز فرمود: هر كس در شب صد بار استغفار كند چون بخسبد همه گناه از او ريزد و چون روز شود بر او هيچ گناهى نمانده باشد.
از امام رضا عليه السلام منقولست كه رسول اكرم استغفار مى نمود خدا را در هر روز صبح هفتاد نوبت و توبه مى كرد به سوى او هفتاد نوبت ، راوى گفت كه عرض كردم چگونه استغفار و توبه مى كرد آيا كه مى گفت استغفرالله و اتوب اليه ، امام عليه السلام فرمود: كه مى گفت استغفروالله هفتاد نوبت و مى گفت اتوب اليه هفتاد نوبت ، و هم از او عليه السلام منقولست كه استغفار كردن و به كلمه طيبه لا اله الا الله ترنم نمودن بهترين عبادت است زيرا كه حق سبحانه هر دو را در يك موضوع جمع نموده س 4ى 21 فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبك و للمؤ منين و المؤ منات يعنى پس بدان اى پيغمبر ((ثابت قدم باش در علم خود)) كه نيست هيچ معبودى كه مستحق پرستش باشد مگر خداى به حق و طلب آمرزش كن براى گناه خود ((با وجود كمال عصمت تو تا آن به سبب هضم نفس تو باشد و باعث تاءسى امت به تو)) و يا آن كه مراد به استغفار انقطاع پيغمبر باشد از ما سواى حضرت احديت ، و استغفار نماى براى مردان مؤ من و زنان مؤ من ه تا حق سبحانه از خطاياى ايشان در گذرد و با آب مغفرت نامه سياه اعمالشان را بشويد.
در تفسير منهج الصادقين در ذيل آيه شريفه آورده : از بعضى از علماء منقولست كه حق تعالى پيغمبر خود را امر به استغفار امت كرده و خلاف امر الهى از آن حضرت متصور نيست ؛ پس طلب آمرزش امت كرده باشد؛ و حق سبحانه از آن كريمتر است كه حبيب خود را فرمايد كه از من چيزى طلب نماى و چون بطلبد به او عطا نكند، پس معلوم مى شود كه امت را دولت آمرزش متحقق است و در آن تفسير اضافه مى كند روى خطاب به پيغمبر است و مراد جميع مكلفان ؛ و فايده خطاب اين معنى به پيغمبر؛ اقتداى امت است به آن حضرت پس معنى آنست كه : اى امت مرحومه بوسيله دلائل عقليه عالم شويد به توحيد و استغفار نماييد از براى خود و از براى جميع مؤ منين و مؤ منات .
در شرايط استغفار و طلب آمرزش
در اين موضوع فقط به ترجمه بيان مولا اميرالمؤ منين كه در نهج البلاغه مذكور است اكتفا مى كنيم و آن چنين است : كه شخصى در حضور آن حضرت گفت استغفر الله و آن حضرت فرمود: كه مادرت به مرگ تو بنشيند؛ آيا مى دانى معنى حقيقى استغفار چيست ؟ ((كه بى انديشه به زبان مى گذرانى )) استغفار مقام و منزلت گروهى بلندمرتبه ((مؤ منين )) است و آن نامى است كه شش معنى ((شرط)) دارد؛ اول پشيمانى از گناه دوم تصميم به ترك ، بازگشت به گناه ، سوم آن كه حقوقم مردم را بپردازى تا خدا را ملاقات كنى ((به پاداش برسى )) با پاكى ، كه بر تو زيان و گناهى نباشد، چهارم آن كه قصد كنى هر چه بر تو واجب بوده ((مانند نماز و روزه و حج )) و آن را از دست داده اى ((به جا نياوردى )) حق آن ((قضايش را)) بجا آورى ، پنجم آن كه همت بگمارى گوشتى را كه ((بر تن تو)) از حرام روئيده شده به اندوه ها بگذارى تا پوست به استخوان بچسبد و بين آنها گوشت تازه اى برويد، ششم آن كه رنج عبادت و بندگى را به تن بچشانى چنان كه شيرينى معصيت را به آن چشانده اى . پس آن گاه كه((اين شرايط گرد آمد)) مى گويى استغفرالله .
و در باب استغفار مطالب ديگريست كه در بحث توبه در فقرات بعد بيايد.
در بيان فقرات مورد شرح

بگذر از جرم و گناهم اى غفور   چون كه شرم آيد مرا يوم النشور
من به عمر خود نكردم جز گناه   بر اميدى كه تو را دارم پناه
از پيمبر اين خبر دارم به ياد   كه بگفتا تو غفورى بر عباد
وعده غفران چنان دادم نويد   كه دگر خائف نباشم از وعيد
نزد محبوب اين بود رسم وفا   چشم خود پوشد اگر بيند جفا
در محبت باشد اين آئين عجيب   بخشش آرد بر خطاكاران حبيب
من زنم لاف محبت بر زبان   او كند عينا محبت را عيان
من كنم در امر و فرمانش خلاف   او دهد امر معيشت را كفاف
من روم در وايد خذلان به پيش   او بگرداند مرا از قصد خويش ‍
من مدام اندر هواى حرص و آز   او كند من را ز فضلش بى نياز
من به كفران نعم ، هر صبح و شام   او كند انعام خود بر من تمام
من گناهان در مقابل پيش روى   او كند از عفو خود اين گفتگوى
كه منم ستار و غفار الذنوب   هم بپوشانم شما را از عيوب

تتحبب الينا بالنعم و نعارضك بالذنوب خيرك الينا نازل و شرّنا اليك صاعد و لم يزل و لا يزال ملك كريم .
به نعمت هاى خود با ما محبت مى ورزى ((يعنى دوستى مى كنى به سوى ما با انعام خود و از اين راه معلوم مى دارى كه با آفريده خود محبت دارى ؛ و لكن ما در مقابل ))معارضه مى كنيم با تو به گناهان . ((به جاى آن كه سپاسگزار باشيم ، شكر تو را به جاى آوريم ، در عبادت و بندگى بكوشيم )) به معصيت گرويده و نافرمانى مى كنيم ، و چنين باشد كه احسان و نيكويى هاى تو به سوى ما فرود آينده است . ((همان نعمت هاى بى شمار كه دمادم بر ما ارزانى داشته اى ؛ كه صحت و امنيت ، توانگرى و كامرانى و موفقيت ما را تاءمين مى نمايد)) و در قبال اين نيكويى ها كه بر ما نازل فرمايى ، بدى هاى ما به سوى تو بالارونده است يا به عبارت ديگر هر قدر كه تو با ما خوبى مى كنى ، ما با تو بدى مى كنيم و تويى پادشاه و ملك بزرگوار كه هميشه بوده و هستى و زايل نخواهى شد.
در كتاب سخنان سجاد در ترجمه اين عبارت آورده : كه باران رحمت بى حساب تو است كه بر ما فرو مى ريزد و ابر تيره گناهان است كه از درياى معصيت ما بالا مى رود.
عكس العمل معارضه به مثل
اين عبارت بيان حالات ما مى باشد كه امام عليه السلام در مقام مناجات عرض كرده و ما را به اين لسان به نحوه عذرخواهى از پروردگار آشنا مى سازد، همچنان كه معلوم است كه عبارات از حالت بيان متكلم وحده خارج و به حالت جمع درآمده است ، و اين موضوع بسيار روشن است كه امام عليه السلام هيچگاه در مقام معاوضه به مثل معارضه به عكس ‍ نخواهد كرد؛ و از معصوم جز كار خير و عمل نيكو چيز ديگر برخواسته نيست ؛ و شايد اين بيان از جهتى اشاره به قول حق تعالى باشد كه در دو مورد از قرآن مجيد مى فرمايد: سوره الاسرى آيه 83 و سوره فصلت آيه 51 و اذا انعمنا على الانسان اعرض و نا بجانبه .... يعنى چون انعام كنيم بر آدمى ، روى برگرداند از ياد ما و دور گرداند نفس خود را از شكرگزارى .
و لكن بسيار جاى تاءسف است كه كار به جايى رسيده باشد كه حال ما از حالت اين گروه مردمانى كه اين آيه در شاءن آنها نازل شده بدتر باشد؛ و گذشته از اين كه در مقابل نعم الهى شاكر نباشيم ، نافرمانى و معصيت او را كرده و در مقابل نزول خير از جانب او سبحانه شر محض از ما صادر شود؛ اى وا اسفاه !! از اين كه در اين جا امام عليه السلام دانسته از لسان ما حالات ما را از اين سخت تر متذكر شده و از توصيفى كه خداى تعالى در شاءن گروهى از مردم در اين آيه شريفه ذكر نموده پرده بردارى كرده و عين حالات ما را در برابر نعم الهى متذكر شده است و صريحا عرض مى كند: تتحبب الينا بالنعم و نعارضك بالذنوب ، خيرك الينا نازل و شرّنا اليك صاعد كه خلاصه معنى ساده آنست كه پروردگارا تو با ما خوبى مى كنى و ما به تو بدى .
و اگر هر آينه اين اميدوارى ها كه شرح آنها در باب عفو و رحمت الهى گذشت ، نبود، جا داشت كه از شرم و خجالت در معناى اين عبارات آدمى آب شده و به زمين فرو رود!!!
اى برادر عزيز! آگاه باش كه مصاديق فرمايشات امام عليه السلام بسيار در حالات ما مردم آشكار است ببين ! كيست كه حق نعم الهى را به جاى آورده سر تعظيم فرود آورد و لا اقل به قدر معرفت خود سپاسگزارى كند؟ كيست كه در مقابل احسان پروردگارى معارضه به عصيان نكند؟ ما همه و همه در ((زندگانى ماديت )) فرو رفته بلكه نعم الهى را تبديل به كفر مى نماييم .
نمى دانيم چه بايد كرد؛ چاره چيست ؛ چگونه خود را اصلاح كنيم ، از چه راه خود را به وظيفه دين و خداشناسى آشنا سازيم ، خدا مى داند، نويسنده اين سطور آن چه را كه در خور استعداد و قدرت در بيان حقايق داشت ، به كار برد تا شايد بتواند غريقى را از درياى متلاطم بى بند و بارى زندگى نجات دهد.
و تو اى خواننده عزيز! اگر خواهان مراحل يقين و ايمان هستى ، اگر طالب دوستى و محبت با خدا باشى و اگر خواهى خود را از مفاسد دنيوى برهانى و به سعادت ابدى برسانى ؛ توجه خود را به آيات الهى معطوف دار و بيانات امام عليه السلام را بررسى كن تا مقام بندگى را دريابى و خود را به سعادت اخروى رسانى ، و از وظيفه تو است((يعنى تو هم به نوبه خود)) كه همت گمارى و از براى خدا براى سعادت جامعه به عموم آشنايان خود توصيه كنى كه آيات الهى و بيانات ائمه اطهار عليهم السلام را سرمش زندگى قرار دهند و خود را در اين مرحله آراسته و براى مراحل بعدى زندگانى ابدى مهيا سازند ((شايد سبب شود كه تو خود رهنما شوى .))
در بيان فقرات مورد شرح 

گفت ما را مطلبى روشن امام   دوست بر ما كرده نعمت را تمام
خود بود اين سرى از فضل عميم   يار ما ورزد محبت بر نعيم
دائم آرد خير خود بر ما نزول   ما از او شايدم و او از ما ملول
شر ما دايم به سويش صاعد است   اين معارض نزد دانا باعد است
او رساند خير و ما از خير شاد   او ز ما ناراضى و ما در فسا
مرحبا نازم خداى لم يزل   كه بود مالك جهان را از ازل
چون نباشد پادشاهى مثل او   رعيتش بدكار و او كارش نكو

ياءتيك عنّا فى كل يوم (28) بعمل قبيح فلا يمنعك ذلك من ان تحوطنا بنعمك (29) و تتفضل علينا بالائك .
از نزد ما به سوى تو همه روزه كار زشت آشكار است ((يعنى عمل بد و ناروا از ما به جانب تو سر مى زند)) و اين بدكردارى ما، مانع نمى شود و باز نمى دارد تو را از اين كه فراگيرى ما را به نعمت هايت ؛ آن چه را كه بر ظاهر اعطا و آن چه را كه در باطن تفضل مى فرمايى .
چگونه است كه ما اعمال زشت خود را نيكو مى پنداريم
شايد كار ما به جايى رسيده باشد كه در اثر كثرت ارتكاب به كردار زشت و ناروا قبح آن ، از نظر ما زائل شده باشد و از فرط غفلت توجهى به حسن و قبح افعال خود نمى كنيم ؛ و حال ما چنين شده باشد كه مشمول معناى اين عبارت شده باشيم كه فرموده است : س 35 ى 8 افمن زين له سوء عمله فرآه حسنا. شايد اعمال ما در نظر ما خوب جلوه كرده است !!
چگونه است كه از نظر غلبه هواى نفس بر عقل خود توجه نداريم يعنى به جهت ترك نظر در ادله عقليه ، باطل را ترجيح داده و عمل قبيح را بر صفات حسن مى پنداريم ، و الا اين چه بدبختى عظيم است كه هر روز كردار ناشايسته از ما سر زند و اعتنايى نداشته باشيم .
محدث فاضل ، مرحوم حاج شيخ على اصغر اثنى عشر شيرازى ، يكى از زهاد دوران اخير كه رحمت خدا به روانش باد گاهى كه در خواندن اين دعاى شريف به اين عبارت مورد شرح مى رسيد مى فرمود: كه حق اينست كه ما به جاى اين كه بگوييم ياءتيك عنّا فى كل يوم بعمل قبيح ؛ عرض كنيم ياءتيك عنّا فى كل يوم باعمال قبيحه از آن نظر كه يك يا دو كار زشت و ناروا در روز از ما سر نزده بلكه بيشتر از اعمال ما ناپسنديده است .
گناهان پى در پى ما سلب نعم ظاهرى از ما نمى كند
در هر حال امام عليه السلام بعد از آن كه عرض مى كند: كه در مقابل احسان ها و درازاى نعمت هاى تو بدى كرده و به سوى تو شر مى فرستيم باز به لسان ديگر چنين ادامه مى دهد: كه قبايح اعمال ما روز افزون است و از كردار بد خود دست بردار نيستيم ؛ و اين حالت جسورانه و ادامه رفتار زشت ما باز نداشته است تو را كه ما را از نعيم خود محروم گردانى و از احسان و عنايت مضايقه فرمايى ، و او عليه السلام در اينجا نكته بسيار دقيقى به كار برده كه اهل ايمان را بسى اميدوار مى سازد يعنى چنين مى فرمايد: گذشته از اين كه گناهان پى در پى ما سلب نعمت ظاهرى تو را از ما نمى كند ((همان نعمت هايى كه به شمار در نمى آيد و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها))همچنين آلاء خود را ((نعمت هاى باطن را)) بر ما افزونى دهى و از نظر فضل تو اين گناهان مانع نشود كه ما را از آنچه در انتظار نيكوكاران است محروم گردانى و اين خود مژده بزرگى است كه گناهكاران را به رحمت پروردگارى اميدوار مى سازد، يعنى بر آن نعمت هايى كه در غير اين جهان به آنها اعطا مى شود آنها را نويد مى دهد، همان نعمت هايى كه وعده داده است نيكوكاران را؛ از بهشت جاودانى ، از مقام عالى جنان ، استراحتگاه ابدى ، در ظل هماى اشجار، نزديك چشمه هاى آب تسنيم و سلسبيل ، تكيه گاه هاى مرصع از حرير و ديبا، ارزاق و اثمار بهشتى بر كيفيات مذكور، مصاحب نيكو، آن حورانى كه در لطافت و صفا همانند ياقوت و مرواريدند، و خلاصه تمام آلاء خود((نعم عالم جاويد)) كه ما را اخبار كرده است ، پس گناهان ما پس از بازگشت و توبه مانع كرامت اين انعام نخواهد شد، و اين يك سلسله از آلاء پنهان است كه خداى تعالى پس از بيان اوصاف آنها مى فرمايد: فباى آلاء ربكما تكذبان (30)
يعنى آيا پس به كدامين نعمت هاى پروردگار شما تكذيب مى كنيد، و لذا مثل اين كه در اين بيان امام عليه السلام گذشته از اين كه تكذيب نعم الهى را نكرده آلاء و نعم او را اقرار و اعتراف نموده است .
در بيان فقرات مورد شرح

اين بيان از حال ما باشد صريح   سر زند دائم ز ما فعل قبيح
كار ما شد در قباحت جلوه گر   سر به سر افعال ما شد كار شر
زشتى كردار ما از حد برون   نعمت سرشار او بر ما فزون
گر مكرر شد گناهى بر اثيم   مانع از فضلش نباشد بر نعيم
آن كه بخشد بر گنهكاران خلاف   بايدش كردن به كوى او طواف
كى شود بيدار آن غافل ز خواب   تا كند يارى بدينسان انتخاب
مهربان و نيك كار و خوش سلوك   صاحب قدرت مسلط بر ملوك
پس عزيز من ؛ چنين يارى گزين   هم تو را محبوب دارد هم امين

فسبحانك ما احلمك و اعظمك و اكرمك مبتدئا و معيدا تقدست اسمائك و جل ثنائك و كرم (31) صنائعك و فعالك .
پس به پاكى ياد مى كنيم تو را، كه چقدر بردبارى ! و تا چه حد بزرگى ! و تا چه اندازه كريمى !! يعنى منزهى تو اى پروردگار، كه حلم تو بى حد است و بزرگى تو بى نهايت و كرم تو بى پايان ، ابتداكننده به نعمت هستى و بازگرداننده به آن ((و اين بيان عطف به عبارات قبل است يعنى اعطاكننده نعمت هستى يكى پس از ديگرى و باز نمى دارى نعم خود را و ترك احسان نمى فرمايى .))
يا به اعتبار ديگر معانى اين كلام مبدئا و معيدا اشاره به قول حق تعالى است كه در شش مورد در قرآن مجيد بر سبيل تذكر و بر وجه تنبه و يا توبيخ مى فرمايد: س 10 ى 5 انه يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده س 27 ى 64 امن يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده س 30 ى 11 و 27 الله يبدؤ ا الخلق ثمّ يعيده يعنى خداى بيافريد در اول خلق را پس ‍ بعد از مردن زنده گرداند او را، لذا تفسير اين عبارت از دعا چنين شود: كه پاك و منزه است آن خداوندى كه آفريننده خلق جهان است و بازگشت همه به سوى اوست . سپس عرض مى كند: پاكيزه و مقدس است نام هاى تو و بزرگست ثنا و ستايش تو، و گرامى است ساخته ها و كارهاى تو و نيكوى است احسان تو.

امید صالحی بازدید : 10 شنبه 02 آذر 1392 نظرات (0)

امام رضا ، از پدرانش ، از امام سجاد ، و او از پدرش امام حسين عليهم‏السلام نقل مى‏كند:

 روزى در خدمت حضرت على عليه‏السلام نشسته بودم كه مرد عربى وارد شد و گفت: اى اميرالمؤمنين مردى هستم عيال وار و از مال دنيا چيزى ندارم.

 امام عليه‏السلام فرمود: اى برادر عرب چرا استغفار نمى‏كنى تا حالت اصلاح شود، مرد عرب گفت: اى اميرالمؤمنين من بسيار استغفار مى‏كنم و حالم تغيير مى‏كند، امام فرمود:

  خداوند مى‏فرمايد :

«اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّارا  يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا  وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهارا»

 از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او بسيار  آمرزنده است بارانهاى پربركت آسمان را پى‏درپى بر شما فرو مى‏فرستد و اموال وفرزندان شما را افزون مى‏كند و براى شما باغهاى‏خرم وسر سبز ونهرهاى آب جارى قرار مى‏دهد.

 اينك من استغفارى به تو ياد مى‏دهم كه هنگام  خواب آن را بخوان تا خداوند روزيت را زياد گرداند. آنگاه حضرت امير  عليه ‏السلاماستغفارى را نوشت و به مرد عرب داد و فرمود: هنگامى كه خواستى بخوابى و به بستر  بروى اين استغفار را با حالت گريه بخوان و اگر گريه‏ات نيامدخود را به حالت گريه كنندگان در آور.

امام حسين  عليه‏السلام مى‏فرمايد: در سال بعد، مرد عرب نزد پدرم  آمد و گفت: اى اميرالمؤمنين خداوند نعمتش را بر من تمام نموده تا آنجا كه جائى براى نگهدارى مال وحيوانات خود ندارم، امام عليه‏السلامفرمود: اى برادر عرب، سوگند به خدائى كه محمد را به حق به رسالت برگزيد، هيچ بنده‏اى اين استعفار را نمى‏خواند جز آنكه خداوند گناهانش را آمرزيده و حوائج مشروعش را بر آورده مى‏سازد، و به بركت اين استغفار مال و فرزندانش را افزايش مى‏يابد. الصحيفة العلويّة الجامعة، ص 164 دعاى شماره 70 تأليف سيد محمد باقر ابطحى، چاپ: قم ـ  مؤسّسة الإمام المهدى.

 

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ

به نام خداوند بخشنده بخشايشگر

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلَّ ذَنْبٍ قَوِىَ عَلَيْهِ بَدَنى
پروردگارا ! طلب بخشش مى‏كنم از هرگناهى كه در اثر سلامتى كه به من دادى بر آن
بِعافِيَتِكَ، اَوْ نالَتْهُ قُدْرَتى بِفَضْلِ نِعْمَتِكَ، اَوْ بَسَطْتُ
گناه نيرو گرفتم و بوسيله نعمتهاى تو بر آن  گناه، توانمند شدم و يا در اثر فراوانى
اِلَيْهِ يَدى بِسابِغِ رِزْقِكَ، اَوْ اِتَّكَلْتُ فيهِ عِنْدَ خَوْفى
روزى به گناهان جرأت يافتم و به هنگام ترس از گناه به مهلتى كه به من داده بودى
مِنْهُ عَلى اَناتِكَ اَوْ اِحْتَجَبْتُ فيهِ مِنَ النّاسِ بِسِتْرِكَ،
تكيه زدم و يا در سايه پرده پوشى تو، گناهم را از مردم مخفى كردم 
اَوْ وَثِقْتُ مِنْ سَطْوَتِكَ عَلَىَّ فيهِ بِحِلْمِكَ، اَوْ عَوَّلْتُ
و از قهر و غضب تو، به حلم و بردبارى تو خاطرجمع شدم و بر كرم و بخشش تو 
فيهِ عَلى'كَرَمِ عَفْوِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ ذَنْبٍ
دل بستم. پروردگارا ! طلب بخشش مى‏كنم از هر گناهى كه در امانت خويش
خُنْتُ فيهِ اَمانَتى، اَوْ بَخَّسْتُ بِفِعْلِهِ نَفْسى، اَوْ
خيانت كردم و يا خود را در برابر گناه به اندك لذت نفسانى فروختم
اِحْتَطَبْتُ بِهِ عَلى بَدَنى، اَوْ قَدَّمْتُ فيهِ لَذَّتى، اَوْ
و يا بدن  خود را هيزم آتش دوزخ ساختم و يا لذتهاى نفسانى خود را بر اوامر مقدّم
اثَرْتُ فيهِ شَهْوَتى، اَوْ سَعَيْتُ فيهِ لِغَيْرى، اَوْ
داشتم يا شهوت خود را بر رضاى تو ترجيح دادم و يا بخاطر ديگران كوشيدم
اِسْتَغْوَيْتُ‏اِلَيْهِ مَنْ تَبَعَنى اَوْ كايَدْتُ فيهِ مَنْ مَنَعَنى،
و يا دنباله روندگان خود را گمراه ساختم يا آن  ممانعت كنندگان خود را فريب دادم
اَوْ قَهَرْتُ عَلَيْهِ مَنْ عادانى، اَوْ غَلَبْتُ عَلَيْهِ بِفَضْلِ
و يا خوار كردم آنكه با من دشمنى كرد و با انواع مكر و حيله به دشمنانم چيره شدم
حيلَتى، اَوْ اَحَلْتُ عَلَيْكَ مَوْلاىَ، فَلَمْ تَغْلِبْنى عَلى
و با تو نيز از در مكر و حيله بر آمدم ولى مرا دچار غضب خود نساختى
فِعْلى، اِذْ كُنْتَ كارِهالِمَعْصِيَتى فَحَلُمْتَ عَنّى، لكِنْ
آنگاه كه از گناهانم ناراحت بودى، بردبارى نمودى. آرى! 
سَبَقَ عِلْمُكَ فِىَّ بِفِعْلى ذلِكَ، لَمْ‏تُدْخِلْنى يارَبِّ فيهِ
از روز ازل از گناهانم آگاه بودى و اين آگاهى تو مرا به گناه مجبور نساخت
جبْرا، وَلَمْ‏تَحْمِلْنى عَلَيْهِ قَهْرا، وَلَمْ‏تَظْلِمْنى فيهِ شَيْئا
و به زور بر من اين گناهان را تحميل نكرد و بر من ستم روا نداشتى
فَاَستَغْفِرُكَ لَهُ وَلِجَميعِ ذُنُوبى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ
از آن گناه و تمام گناهانم، طلب مغفرت مى‏كنم. پروردگارا ! استغفار مى‏كنم 
لِكُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ اِلَيْكَ مِنْهُ وَاَقْدَمْتُ عَلى فِعْلِهِ
از هر گناهى كه از آن توبه نمودم ولى دوباره مرتكب آن شدم 
فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْكَ وَاَنَا عَلَيْهِ، وَرَهِبْتُكَ وَاَنَا فيهِ
واز تو حيا نمودم ولى آلوده شدم واز تو مى‏ترسيدم، ولى اجتناب نمى‏كردم 
تَعاطَيْتُهُ وَعُدْتُ اِلَيْهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ
و به تو قول ترك گناه دادم ولى دوباره برگشتم. پروردگارا ! استغفار مى‏كنم براى هر
كَتَبْتَهُ عَلَىَّ بِسَبَبِ خَيْرٍ اَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخالَطَنى
گناهى‏كه بر من نوشته‏اى به سبب كار نيكى كه بخاطر تو آغاز كردم ولى با نيت غير تو
فيهِ سِواكَ وَشارَكَ فِعْلى ما لا يَخْلُصُ لَكَ اَوْ وَجَبَ
مخلوط گرديد و آميخته شد كار من با چيزى خالص براى تو نبود و يا با عملى كه بر من
عَلَىَّ ما اَرَدْتُ بِهِ سِواكَ، وَكَثيرٌ مِنْ فِعْلى مايَكُونُ
واجب  بود،  غير  تو را    اراده   نمودم    و اكثر   كارهاى   من    اين    چنين      است. 
كَذلِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوَرَّكَ عَلَىَّ
پروردگارا ! طلب مغفرت مى‏كنم بر هر گناهى كه بر من تحميل شده 
بِسَبَبِ عَهْدٍ عاهَدْتُكَ عَلَيْهِ اَوْ عَقْدٍ عَقَدْتُهُ لَكَ، اَوْ
به سبب عهدى كه با تو بستم و يا قولى كه به تو دادم و يا
ذِمَّةٍ واثَقْتُ بِها مِنْ اَجْلِكَ لاَِحَدٍ مِنْ خَلْقِكَ، ثُمَّ
پيمانى كه بخاطر تو با يكى از مخلوقات تو بستم ولى 
نَقَضْتُ ذلِكَ مِنْ غَيْرِ ضَرُورَةٍ لَزِمْتَنى فيهِ، بَلْ
تمامى اين عهد و پيمانها را شكستم بدون آنكه مجبور بشوم بلكه
اِسْتَزَلَّنى اِلَيْهِ عَنِ الْوَفاءِ بِهِ الاَْشَرُ وَمَنَعَنى عَنْ
طغيان من باعث لغزش و بى‏وفايى من شد و كور دلى من مانع 
رِعايَتِهِ الْبَصَرُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ رَهِبْتُ
وفادارى من شد. پروردگارا ! من طلب مغفرت و بخشش مى‏كنم براى هر گناهى كه از
فيهِ مِنْ عِبادِكَ وَخِفْتُ فيهِ غَيْرَكَ وَاسْتَحَيَيْتُ فيهِ مِنْ
بندگان تو واهمه داشتم و از غير تو مى‏ترسيدم و از مخلوقات تو حيا مى‏كردم 
خَلْقِكَ ثَمَّ اَفْضَيْتُ بِهِ فِعْلى اِلَيْكَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ
ولى تمام آن كارها را در برابر تو مرتكب مى‏شدم، خداوندا ! طلب مغفرت مى‏كنم 
لِكُلِّ ذَنْبٍ اَقْدَمْتُ عَلَيْهِ وَاَنَا مُسْتَيْقِنٌ اَنَّكَ تُعاقِبُ
از هر گناهى كه به آن اقدام كردم  با اينكه  يقين داشتم  كه تو مرتكب آن گناه را 
عَلَى ارْتِكابِهِ فَارْتَكَبْتُهُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ
كيفر خواهى داد ولى مرتكب شدم. پروردگارا ! استغفار مى كنم براى هر گناهى كه
ذَنْبٍ قَدَّمْتُ فيهِ شَهْوَتى عَلى طاعَتِكَ وَ اثَرْتُ
شهوت و خواسته‏هاى نفسانى خود را بر اطاعت تو مقدم داشتم و محبت 
مَحَبَّتى عَلى اَمْرِكْ، وَاَرْضَيْتُ فيهِ نَفْسى بِسَخَطِكَ
خود را بر دستور تو ترجيح دادم و نفس خويش را با غضب تو راضى كردم 
وَقَدْ نَهَيْتَنى عَنْهُ بِنَهْيِكَ، وَتَقَدَّمْتَ اِلَىَّ فيهِ بِاِعْذارِكَ
و حال آنكه از همه اينها مرا نهى نموده بودى و راه  هرگونه عذر را بر من بسته بودى
وَاحْتَجَجْتَ عَلَىَّ فيهِ بِوَعيدِكَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ
و با تهديدهاى خود، حجّت را بر من تمام كرده بودى، خدايا ! استغفار مى‏كنم 
لِكُلِّ ذَنْبٍ عَلِمْتُهُ مِنْ نَفْسى، اَوْ ذَهَلْتُهُ اَوْ نَسيتُهُ اَوْ
از هر گناهى كه آگانه و يا ناخود آگاه و يا از روى فراموشى،
تَعَمَّدْتُهُ اَوْ اَخْطَأْتُهُ، مِمّا لا اَشُكُّ اَنَّكَ سائِلى عَنْهُ،
و يا عمدى و يا اشتباهى،  مرتكب شدم و هيج شكى ندارم كه تو بازخواست مى‏كنى
وَاَنَّ نَفْسى مُرْتَهَنَةٌ بِهِ لَدَيْكَ، وَاِنْ كُنْتُ قَدْ نَسيتُهُ اَوْ
و جان من، در گرو اين گناهان است، اگرچه فراموش كرده‏ام و يا 
غَفَلْتْ نَفْسى عَنْهُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ
غفلت نموده‏ام. پروردگارا ! طلب بخشش مى‏كنم از هر گناهى كه
واجَهْتُكَ بِهِ وَقَدْ اَيْقَنْتُ اَنَّكَ تَرانى، وَاَغْفَلْتُ اَنْ
در برابر تو انجام داده‏ام و يقين دارم كه تو در حال گناه، مرا مى‏ديدى و غفلت كردم 
اَتُوبَ اِلَيْكَ مِنْهُ، اَوْ نَسيتُ اَنْ اَتُوبَ اِلَيْكَ مِنْهُ، اَوْ
از اينكه توبه كنم و يا فراموش نمودم از آن گناه برگردم يا 
نَسيتُ اَنْ اَسْتَغْفِرَكَ لَهُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ
فراموش كردم كه از آن گناه استغفار نمايم. پروردگارا! استغفار مى‏كنم از هر گناهى
دَخَلْتُ فيهِ، وَاَحْسَنْتُ ظَنّى بِكَ اَنْ لاتُعَذِّبَنى عَلَيْهِ
كه داخل آن شدم و به تو خوش بين بودم كه مرا بخاطر آن،  عذاب نخواهى كرد
وَاَنَّكَ تَكْفينى مِنْهُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ
و مرا مورد عنايت خويش قرار خواهى داد. پروردگارا ! استغفار مى كنم از هرگناهى
اسْتَوْجَبْتُ بِهِ مِنْكَ رَدَّ الدُّعاءِ، وَحِرْمانَ الاِْجابِةِ،
كه بخاطر آن، مستحق شدم دعاهايم قبول نشود و از اجابت محروم گردم
وَخَيْبَةَ الطَّمَعِ، وَانْفِساخَ الرَّجاءِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ
و به آرزوهايم نرسم و اميدهايم گسسته شود. پروردگارا ! طلب بخشش مى‏كنم 
لِكُلِّ ذَنْبٍ يُعَقِّبُ الْحَسْرَةَ، وَيُورِثُ النَّدامَةَ،
از هر گناهى كه باعث حسرت  وافسوسى من شود و موجب پشيمانى‏ام گردد
وَيَحْبِسُ الرِّزْقَ، وَيَرُدُّ الدُّعاءَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ
وروزى مرا باز دارد و دعاهاى مرا ردّ كند. پروردگارا ! طلب مغفرت  مى‏كنم 
لِكُلِّ ذَنْبٍ يُورِثُ الاَْسْقامَ وَيُعَقِّبُ الضَّناءَ وَيُوجِبُ
از هر گناهى كه باعث بيمارى  و مريضى طولانى من شود و موجب 
النِّقَمَ وَيَكُونُ آخِرُهُ حَسْرَةً وَنِدامَةً اَللّهُمَّ اِنّى
مكافات من و عاقبت جز افسوس و پشيمانى نداشته باشد.  پروردگارا !
اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مَدَحْتُهُ بِلِسانى، اَوْهَشَّتْ اِلَيْهِ
طلب بخشش مى‏كنم از هر گناهى كه زبانم آن را ستود و نفسم از آن خوشنود
نَفْسى، اَوْ اِكْتَسَبْتُهُ بِيَدى وَهُوَ عِنْدَكَ قَبيحٌ تُعاقِبُ
گرديد و به دست خود آن را مرتكب شدم و حال آنكه آن گناه، نزد تو  زشت بود و بر
عَلى مِثْلِهِ وَتَمْقُتُ مَنْ عَمِلَِهُ‏اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ
همانند آن كيفر مى‏دهى ومرتكب آن را دشمن مى‏دارى. پروردگارا ! استغفار مى‏كنم
ذَنْبٍ خَلَوْتُ بِهِ فى لَيْلٍ اَوْنَهارٍ، حَيْثُ لايَرانى اَحَدٌ
براى هر گناهى كه در شب يا روز ، در خلوت و در جائى كه كسى مرا نمى‏ديد 
مِنْ خَلْقِكَ، فَمِلْتُ فيهِ مِنْ تَرْكِهِ بِخَوْفِكَ اِلى اِرْتِكابِهِ
بجاى ترك آن گناه، بسبب ترس از تو، آن را مرتكب شدم واين  بخاطر خوش گمانى
بِحُسْنِ الظَّنِّ بِكَ، فَسَوَّلَتْ لى نَفْسِى الاِْقْدامَ عَلَيْهِ
من به تو بود آرى  نفس من  آن را برايم زينت داد و مرا وادار كرد  به ارتكاب گناه
فَواقَعْتُهُ، وَاَنَا عارِفٌ بِمَعْصِيَتى لَكَ فيهِ اَللّهُمَّ اِنّى
در حاليكه مى‏دانستم آن عصيان، نافرمانى توست. خدايا! از تو 
اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَقْلَلْتُهُ اَوِاسْتَصْغَرْتُهُ، اَوِ
آمرزش مى‏خواهم    براى    هر   گناهى  كه  آن   را   كوچك  دانستم و يا سبك شمردم 
 
اسْتَعْظَمْتُهُ وَتَوَرَّطْتُ فيهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ
يا  بزرگ  انگاشتم ، ولى  مرتكب آن گرديدم، خدايا از تو آمرزش  مى‏خواهم   براى   هر
ذَنْبٍ ما لَئْتُ فيهِ عَلى اَحَدٍ مِنْ بَرِيَّتِكَ، اَوْ زَيَّنْتُهُ
گناهى كه در آن، به يكى از بندگانت يارى كردم ، يا براى خود آن را تزيين دادم، 
لِنَفْسى، اوْ اَوْ مَأْتُ بِهِ اِلى غَيْرى، وَدَلَلْتُ عَلَيْهِ
يا آن را به ديگرى اشاره نموده و ديگران را به آن راهنمايى كردم ، 
سِواىَ، اَوْ اَصْرَرْتُ عَلَيْهِ بِعَمْدى، اَوْ اَقَمْتُ عَلَيْهِ
يا عمدا بر آن اصرار ورزيدم، يا با حيله ومكر بر انجامش  ادامه
بِحيلَتى اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ اسْتَعَنْتُ عَلَيْهِ
دادم. خدايا! از تو آمرزش مى‏خواهم براى هر گناهى كه با مكر وحيله  يارى جستم
بِحيلَتى بِشَىْ‏ءٍ مِمّا يُرادُ بِهِ وَجْهُكَ، اَوْ يُسْتَظْهَرُ بِمِثْلِهِ
بوسيله كارى كه براى  رضاى بايد انجام مى‏گرفت ، يا به مانند آن بر طاعت تو بايد 
عَلى طاعَتِكَ، اَوْ يُتَقَرَّبُ بِمِثْلِهِ اِلَيْكَ، وَوارَيْتُ عَنِ
يارى جسته مى‏شد، يا به مانند آن به تو بايد نزديك مى‏شد، و آن گناه‏را از مردم پنهان
النّاسِ وَلَبَّسْتُ فيهِ، كَاَنّى اُريدُكَ بِحيلَتى، وَالْمُرادُ
داشتم و امر را بر آنان مشتبه گرداندم، گويا با حيله مى‏خواستم بنمايانم كه قصدم
بِهِ مَعْصِيَتُكَ وَاَلهَوى فيهِ مُتَصَرِّفٌ عَلى غَيْرِ طاعَتِكَ
رضاى توست، در حاليكه نافرمانى تو بود، هواى نفس آن كار رابراى نافرمانى‏تو انجام
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ كَتَبْتَهُ عَلَىَّ بِسَبَبِ
مى‏داد. خدايا! از تو آمرزش مى‏خواهم براى هر گناهى كه آنرا برايم نوشته‏اى، به سبب
عُجْبِ كانَ بِنَفْسى اَوْ رِياءٍ اَوْ سُمْعَةٍ، اَوْ خُيَلاءَ اَوْ
خودپسندى نسبت به خود ، يا بخاطر رياء يا به خود نمايى يا تكبّر ،
فَرَحٍ اَوْ مَرَحٍ، اَوْ اَشَرٍ اَوْ بَطَرٍ، اَوْ حِقْدٍ اَوْ حَمِيَّةٍ، اَوْ
يا ناسپاسى، يا شادمانى بى مورد، يا طغيان در نعمت يا كينه ، يا تعصّب 
غَضَبٍ اَوْ رِضًى، اَوْ شُحٍّ اَوْ بُخْلٍ، اَوْ ظُلْمٍ اَوْ خِيانَةٍ،
يا غضب ، يا از خود راضى شدن، ياتنگ نظرى، يا بخل ،يا ظلم ، يا خيانت،
اَوْ سِرْقَةٍ اَوْ كِذْبٍ، اَوْ لَهْوٍ اَوْ لَعْبٍ ، اَوْ نَوْعٍ مِنْ اَنْواعِ
يا دزدى ، يا دروغ، يا كارهاى بيهوده ، يا هوسرانى، يا به نوع از انواعى  كه بمانند 
ما يُكْتَسَبُ بِمِثْلِهِ الذُّنُوبُ، وَيَكُونُ بِاجْتِراحِهِ
آن گناه انجام مى‏گيرد و با ارتكاب آن، انسان به هلاكت مى‏رسد
الْعَطَبُ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ سَبَقَ فى
خدايا! از تو آمرزش مى‏خواهم براى هر گناهى كه در علمت مقدّر شده 
عِلْمِكَ اَنّى فاعِلُهُ فَدَخَلْتُ فيهِ بِشَهْوَتى وَاجْتَرَحْتُهُ
كه من آن را مرتكب مى‏گردم، و با ميل نفسانى خودم بر آن گناه وارد شده و به اراده
بِاِرادَتى، وَقارَفْتُهُ بِمَحَبَّتى وَلَذَّتى وَمَشِيَّتى، وَشِئْتُهُ
خود آنرا مرتكب گرديدم، و با محبت و لذت  آنرا انجام داده، و آن گناه را خواستم
اِذْ شِئْتَ اَنْ اَشاءَهُ، وَاَرَدْتُهُ اِذْ اَرَدْتَ اَنْ اُريدَهُ،
زيرا تو خواستى كه آنرا بخواهم، و اراده نمودم آنگاه كه اراده نمودى تا آنرا اراده
فَعَمِلْتُهُ اِذْ كانَ فى قَديمِ تَقْديرِكَ وَنافِذِ عِلْمِكَ اَنّى
نمايم، و آنرا مرتكب گرديدم زيرا در تقدير ازلى و علم نافذ تو  مقدّر شده بود كه آنرا
فاعِلُهُ، لَمْ تُدْخِلْنى فيهِ جَبْرا، وَلَمْ تَحْمِلْنى عَلَيْهِ
انجام دهم، به اجبار مرا در آن گناه وارد نساختى، و به زور بر من تحميل ننمودى، 
قَهْرا، وَلَمْ تَظْلِمْنى فيهِ شَيْئا، فَاَسْتَغْفِرُكَ لَهُ وَلِكُلِّ 
و در ارتكار آن گناه بمن ستم روا نداشتى، پس براى آن گناه و  هر گناهى كه علم تو به
ذَنْبٍ جَرى بِهِ عِلْمُكَ عَلَىَّ وَفِىَّ اِلى آخِرِ عُمْرى
آن تعلق گرفته كه  تا   آخر   عمر آنرا مرتكب مى‏شوم از تو استغفار و طلب آمرزش دارم

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ مالَ بِسَخَطى فيهِ عَنْ
خدايا! از تو آمرزش مى‏خواهم براى هر گناهى كه بوسيله غضبم مرا از خشنوديت دور
رِضاكَ، وَمالَتْ نَفْسى اِلى رِضاكَ فَسَخِطْتُهُ، اَوْ
ساخت، و قلبم به خشنوديت مايل گرديد ولى از آن بدم آمد ، يا 
رَهِبْتُ فيهِ سِواكَ، اَوْ عادَيْتُ فيهِ‏اَوْلِياءَكَ، اَوْ والَيْتُ
از غير تو در آن هراس داشتم ، يا در آن با اولياى تو به دشمنى پرداخته، يا با دشمنانت
فيهِ اَعْداءَكَ، اَوِ اخْتَرْتُهُمْ عَلى اَصْفِياءِكَ، اَوْ خَذَلْتُ
دوستى برقرار نمودم، يا دشمنانت را بر برگزيدگانت ترجيح دادم، يا دوستانت را خوار
فيهِ اَحِبّاءَكَ اَوْ قَصَّرْتُ فيهِ عَنْ رِضاكَ يا خَيْرَ
گرداندم، يا در آن از بدست آوردن رضايت تو كوتاهى كردم، اى بهترين 
الْغافِرينَ اَللّهُمَّ اِنّى اَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تُبْتُ اِلَيْكَ
آمرزندگان. خدايا! از تو آمرزش مى‏خواهم براى هر گناهى كه از آن بسويت توبه
مِنْهُ ثُمَّ عُدْتُ فيهِ، وَاَسْتَغْفِرُكَ لِما اَعْطَيْتُكَ مِنْ نَفْسى
نموده ولى دوباره آن را مرتكب شدم، از تو آمرزش مى‏خواهم براى پيمانهائى 
ثُمَّ لَمْ اَفِ بِهِ، وَاَسْتَغْفِرُكَ لِلنِّعْمَةِ الَّتى اَنْعَمْتَ بِها
كه با تو بستم ولى وفا ننمودم، و از تو آمرزش مى‏خواهم براى نعمتهائى كه بمن عنايت
عَلَىَّ، فَقَوَّيْتُ بِها عَلى مَعْصِيَتِكَ، وَاَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ
نمودى و به وسيله آن نعمتها بر گناهت يارى جستم، و از تو آمرزش مى‏جويم براى
خَيْرٍ اَرَدْتُ بِهِ وَجْهَكَ فَخالَطَنى ما لَيْسَ لَكَ وَ
كارهاى نيكى كه  قصدم رضاى تو بود ولى غير تو در آن داخل شد.
اَسْتَغْفِرُكَ لِما دَعانى اِلَيْهِ الرُّخَصُ فيَما اشْتَبَهَ عَلَىَّ
و از تو آمرزش مى‏خواهم از آنچه مجوّزات تو در امور مشتبه مرا به كارهايى وا داشت
مِمّا هُوَ عِنْدَكَ حَرامٌ، وَاَسْتَغْفِرُكَ لِلذُّنُوبِ الَّتى
كه نزد تو حرام بود، و از تو آمرزش مى‏خواهم از آن گناهانى كه  
لايَعْلَمُها غَيْرُكَ وَلايَطَّلِعُ عَلَيْها سِواكَ، وَلايَحْتَمِلُها
جز تو بدان آگاه نيست و از آن مطلّع نمى‏باشد، و جز بردبارى تو چيزى آن را تحمّل
اِلاّ حِلْمُكَ وَلايَسَعُها اِلاّ عَفْوُكَ وَاَسْتَغْفِرُكَ وَاَتُوبُ
نمى‏كند، و جز عفو گسترده تو چيزى آن را فرانمى‏گيرد، پروردگارا از تو آمرزش
اِلَيْكَ مِنْ مَظالِمَ كَثيرَةٍ لِعِبادِكَ قِبَلى، يا رَبِّ فَلَمْ
خواسته و به سويت توبه مى‏كنم از ظلمها وحقوق بسيارى كه از بندگانت نزد من هست 
اَسْتَطِعْ رَدَّها عَلَيْهِمْ وَتَحْليلَها مِنْهُمْ، اَوْ شَهِدُوا
چون نيستند نمى‏توانم آن حقوق را به آنان بر گردانم و از خود راضى كنم ، يا هستند
فَاسْتَحْيَيْتُ مِنْ اِسْتِحْلالِهِمْ وَالطَّلَبِ اِلَيْهِمْ وَاِعْلامِهِمْ
 ولى خجالت مى‏كشم از آنان حليّت بگيرم و از آنان طلب بخشش نمايم وآ نان را به
ذلِكَ، وَاَنْتَ الْقادِرُ عَلى اَنْ تَسْتَوْهِبَنى مِنْهُمْ
اين حقوق آگاهشان سازم و تو قادرى از آنان بخواهى كه مرا ببخشند
وَتُرْضِيَهُمْ عَنّى كَيْفَ شِئْتَ، وَبِما شِئْتَ يا اَرْحَمَ
از من راضى گردند، بهر گونه كه بخواهى و در مقابل هرچه كه بخواهى، اى
الرّاحِمينَ وَاَحْكَمَ الْحاكِمينَ وَخَيْرَ الْغافِرينَ اَللّهُمَّ
مهربانترين مهربانان ، و بهترين حكم كنندگان ، و بهترين بخشندگان خداوندا! 
اِنَّ اسْتِغْفارى اِيّاكَ مَعَ الاِْصْرارِ لَوْمٌ، وَتَرْكِىَ
اين استغفار من با اصرار بر گناه، مايه سرزنش و توبيخ من است، و ترك استغفار 
الاِْسْتِغْفارَ مَعَ مَعْرِفَتى بِسَعَةِ جُودِكَ وَرَحْمَتِكَ عَجْزٌ،
با شناختى كه  از گستردگى جود و رحمتت دارم مايه ناتوانى من است، پروردگارا چه بسيار بمن
فَكَمْ تَتَحَبَّبُ اِلَىَّ يا رَبِّ وَاَنْتَ الْغَنِىُّ عَنّى، وَكَمْ
محبت‏ها مى‏نمايى در حاليكه از من بى‏نيازى، و چه بسيار باتو  دشمنى مى ورزم در حاليكه به تو
اَتَبَغَّضُ اِلَيْكَ وَاَنَا الْفَقيرُ اِلَيْكَ وَاِلى رَحْمَتِكَ، فَيامَنْ وَعَدَ فَوَفَي وَاَوْعَدَ فَعَفا،
و به رحمتت نيازمندم، پس اى آنكه وعده نمودى و وفا كردى ، و تهديد نمودى و از آن 
اِغْفِرْلى خَطاياىَ  وَاعْفُ  وَارْحَمْ  وَاَنْتَ  خَيْرُ   الرّاحِمينَ
گذشتى،خطاهايم را ببخش و از من در  گذر و مرا مشمول رحمتت قرار ده، و تو بهترين مهربانانى.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 10
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3
  • بازدید ماه : 3
  • بازدید سال : 26
  • بازدید کلی : 230